چکیده:
«توکل» یکی از فضایل اخلاقی است که ارتباط تنگاتنگی با مسئله اسباب و نقش آنها دارد. برخی گمان کردهاند که توکل به معنای واگذاری امور به خداوند و استفاده نکردن از اسباب ظاهری است. در این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی به بررسی ربّانیّت خداوند و قانون علت و معلول پرداخته شده است. نتیجه این بررسی نشان میدهد که میان ربوبیّت الهی و استفاده از اسباب طبیعی منافاتی وجود ندارد. انسان توحیدی بر این باور است که جهان بر پایه اسباب و علل بنا شده است، امّا نگاه استقلالی به این اسباب ندارد؛ بنابراین، در کارهایش با اعتقاد به حکیمانه بودن افعال الهی، امر خدا و طاعت او را در نظر میگیرد و نتیجه کار را به او واگذار میکند. بدین سبب، دچار کبر و غرور نمیشود و به آرامش و حیات پاکیزه دست مییابد.
خلاصه ماشینی:
"آیا وقتی همه اسباب فراهم است، توکل معنا دارد؟ آیا میتوان در برخی موارد با تکیه بر نیرو و قوت خود کارها را به انجام رسانید؟ اگر توکل به معنای واگذاری امور به خداوند متعال باشد، آیا به معنای دست روی دست گذاشتن و ا ز اسباب ظاهری استفاده نکردن است؟ چه رابطهای بین توکل و اسباب وجود دارد؟ جایگاه اسباب و وسایل در عالم هستی چیست؟ توکل و توسل به اسباب، چه رابطهای با قضا و قدر الهی دارد؟ از آنجا که این فضیلت اخلاقی ارتباط مستقیمی با نحوه زندگی انسان دارد، تفکر و اندیشه مناسب دربارة توکل سبب امید و نشاط در زندگی میشود و بر عکس، اندیشه منفی در باب توکل، به این معنا که دست روی دست بگذاری تا خدا کارها را انجام دهد، موجب خمودی و ناامیدی در زندگی میشود.
بسیاری گمان میکنند که قضا و قدر با جبر مساوی است و دیگر کاری از انسان ساخته نیست؛ پس باید توکل کرد و دست از اسباب کشید و کار را به خدا واگذار نمود؛ در حالی که مسئله جبر، ربطی به قضا و قدر ندارد و اعتقاد به قضا و قدر، به این معنا نیست که انسان وظایفش را رها نماید و خیال کند همه چیز از پیش تعیین شده است و تکلیفی ندارد؛ بلکه اصل علیت عمومی و نظام اسباب و مسببات بر جهان و همه وقایع و حوادث حکمفرماست و در واقع قضا و قدر الهی، چیزی جز سرچشمه گرفتن نظام سبب و مسببی جهان از علم و اراده الهی نیست که البته اراده و انتخاب انسان نیز از جمله همین اسباب و علل است."