چکیده:
هدف کلی این پژوهش ، تاثیر آموزش راهبردهای توانمندسازی مبتنی بر بازسازی شناختی-رفتاری بر تقویت خودپندارة زنان پس از طلاق در شهر تهران میباشد. با توجه به هدف تحقیق ، فرضیه پژوهش عبارتست از: خودپندارة زنان مطلقه ای که تحت آموزش توانمندسازی مبتنی بر بازسازی شناختی-رفتاری قرار گرفته اند، مثبت تر از افرادی است که این آموزش را ندیده اند. پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل میباشد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان مطلقه تهرانی ساکن منطقه ٥ تهران و نمونه آماری، از نوع نمونه گیری در دسترس شامل کلیه مراجعه کنندگان به خانه سلامت منطقه ٥ شهرداری تهران به تعداد ١٥ نفر در هر یک از گروه ها میباشد. ابزار تحقیق پرسشنامه خودپنداره راجرز و روش تحلیل آماری آزمون تیتست برای دو گروه گواه و آزمایش است . نتایج تحقیق نشان میدهد که تفاوت معنیدار آماری میان دو گروه پس از آموزش راهبردهای توانمندسازی مبتنی بر بازسازی شناختی-رفتاری در جهت افزایش خودپندارة زنان مطلقه پس از آموزش مبتنی بر بازسازی شناخت -رفتاری مشاهده شده است .
خلاصه ماشینی:
"1. Connie & Calvin بنابراین از آنجایی که زنان پس از جدایی دچار تنش ها و آسیب های روانی می شوند، میبایست دارای خودپنداره ای مثبت برای مواجهه با چالش ها و مشکلات پیش روی خود باشند و برخورداری از خودپندارة مثبت ، نقش اساسی در ایفای مسئولیت آنان دارد.
از آنجائیکه سازگاری با طلاق یک فرایند در حال رشد میباشد که مدت ٢ تا ٥ سال طول میکشد (ترنر، ٢٠٠٦) و همچنین طبق پژوهش ها، این زنان کمتر مورد حمایت های اجتماعی قرار میگیرند (گاهلر، ٢٠٠٦)، لذا از طریق آموزش های لازم در خصوص مواردی که زنان مطلقه در مورد آن ها ضعف دارند، باعث میشود که آن ها احساس توانمندی بیشتری برای مقابله با مشکلات پس از طلاق در خود ببینند و نسبت به خود نگرش مثبت تری پیدا کنند.
لازم به ذکر است که مهارت های انتخاب شده در این آموزش ، بر اساس تحقیقات انجام شده در خصوص مواردی که این زنان پس از طلاق با آن ها مواجه بودند تنظیم شده است که در ذیل آورده شده است : از آن جایی که طبق تحقیقات صورت گرفته توسط باسکانو (١٣٧٧)، لی و گرمتنو (٢٠٠٧)، محبی (١٣٨٤)، گاهلر (٢٠٠٦)، پین هی و پرز٢ (٢٠٠٠) زنان مطلقه پس از طلاق ، نشانه های افسردگی، احساس تنهایی، احساس گناه ، طردشدگی، ترس ، احساس شکست ، بیارزشی و فقدان کنترل میکنند، لذا در این پژوهش سعی شده از طریق بازسازی شناختی رفتاری، درصدد تغییر افکار و باورهای غیرمنطقی که این زنان نسبت به خود دارند، پرداخته شود."