چکیده:
ماهیت جرم یک موضوع میانرشتهای است میان دو رشته حقوق و فلسفه، چرا که برای چیستی هر موضوعی باید گریزی به فلسفه نیز زد. درباره ماهیت جرم دو گرایش مهم همواره وجود داشته است؛ نسبیت پندار و ذات باور که هر یک برداشت متفاوتی از ماهیت جرم داشتهاند. گروهی همچون، نسبیگرایان برای افعال از جمله جرم، هیچ حسن و قبح نفسالامری قائل نبودند و قانونگذاران را واضع و جاعل جرایم میدانستند. در مقابل نسبیگرایان، ذات باوران بودند، آنها بر این عقیده بودند که، برخی اعمال بالذات و فینفسه زشت و نیک هستند و در طبیعت واقعیت دارند و به وسیلة عقل قابل شناختند، غیر قابل تغییر و پایدار هستند و وظیفة قانونگذار نسبت به این اعمال کشف است. در مقابل این دو دیدگاه افراطی گرایش سومی است که به جمع این دو گرایش در زمینة ماهیت جرم میپردازد و آن را گرایش بینابین (دو وجهی) نام نهادهایم. طرفداران این نوع از گرایش برای برخی جرایم ماهیت نسبی و برخی دیگر ماهیت ذاتی یا مطلق تصور نمودهاند. و معتقدند در پس پرده هر یک از اعمال ممنوع و مباح، مصالح و مفاسدی نهفته است که گاه قابل درک به وسیلة عقل است و گاه خیر. لذا برای آشنایی هرچه جامع و کاملتر با ماهیت جرم به بررسی تفصیلی هر یک از این مکاتب پرداخته شده است.
The nature of the crime is an interdisciplinary matter of both law and philosophy because for understand the essence for each subject should also pay somewhat attention to philosophy. Two important trends have always been about the nature of the crime, relativity opinion and the essence of belief that each one had a different perception on the nature of the crime. A group like as Relativism for the actions such a crime, consider no good and bad in its essence and see legislators as prescribers and inventors of crimes. In contrast, relativists believe in nature and essence. They believed that some actions are inherently evil and the good, and are reality in the nature, and are detectable by thinking, and are sustainable and fixed and the task of legislators about these actions are discovery. In contrast to the two extreme views, there is a third trend that deals with sum of these two trends in the nature of the crime, and we called it intermediate trend (two-sided). Proponents for this trend consider for certain crimes the relative nature and for some other the intrinsic or absolute nature, and they believe that behind every act forbidden and lawful, there are interest and corruption that sometimes understood by the intellect and sometimes not. Therefore, for more comprehensive understanding of the nature of the crime, each of these schools has comparatively studied.
خلاصه ماشینی:
ماهیت یعنی، ذات و چیستی یک شئ یا موضوع که برای پی بردن به ذات و چیستی جرم باید بدانیم خوب چیست و بد کدام است ؛ همانطور که اشاره خواهد شد مکاتب مهم در این زمینه بر سر موضوع وجود و واقعیت وجودی خوب و بد با یکدیگر اختلاف دارند که همین بر ماهیت جرم نیز تأثیر گذاشته است ، چرا که برخی برای خوب و بد و سفید وسیاه و جرم اصلا واقعیتی در آنها قائل نیستند و معتقدند این ها همه ساخته و پرداختۀ ذهن خود انسانهاست و کاملا انتزاعی هستند.
در مقابل نسبیگرایی ماهیت جرم، گروهی از مطلق بودن آن سخن به میان می آورند و معتقدند ماهیت جرم، به اندازٔە خود پدیده، مستقل از هر نوع عملکرد قانون گذاری است ؛ در حقیقت هم اصطلاح و هم پدیده جرم آشکارا وجودی "مقدم بر قانونگذاری " دارند، یعنی علی رغم هر نوع کاربردی که این اصطلاحات در قانون دارد، آنها به طور مستقل وجود دارند.
نسبیگرایان برای جرم هیچ واقعیتی در ورای آن قائل نیستند و میگویند واقعیت جرایم ، همین واقعیت جعلی و اعتباری و وضعی است که قانونگذار به آن میبخشد در واقع تا قبل از آنکه قانونگذار عملی را جرم اعلام کند آن عمل از هیچ واقعیتی برخوردار نیست و پس از وضع نیز قابل نسخ است و بعد از نسخ یکسره از بین می رود و دیگر اعتبار و ارزشی نخواهد داشت پس این طور نتیجه میگیرند که قوام و هستی جرم تنها به وضع و اعتبار است .