چکیده:
پژوهش در زمینه خوشنویسی ایران، با وجود آثار فراوان خوشنویسی، بسیار نادر و اندک است و بههیچوجه در اندازه و جایگاه آثار پدید آمده نیست. اما خوشبختانه در سالهای اخیر بهلطف همایشها و برنامههای دانشگاهی و علمی در سطح کشوری و بینالمللی، نیمنگاهی به این مهم شده است و شاهد تالیفهایی در زمینه خوشنویسی و هنرهای وابسته به آن هستیم.از یک سو، نقد در گام نخست، نوعی ارزشگذاری برای اثر است؛ زیرا آن اثر شایسته بحث و گفتمان دانسته شده است؛ یعنی مراد از نقد بیان نکات قوت کار است. از سوی دیگر، نقد طرح پرسشهایی در مورد مباحث کمتر دیدهشده اثر است. کارکرد دیگر بحث درباره اثر آفریدهشده ترغیب جامعه به خوانش متن اصلی است؛ زیرا نقد اصلی اثر بازخوردی است که در جامعه هنری صورت خواهد گرفت.در همینراستا و در جهت نیاز جامعه هنری کشور، کتابی فراهم شده است که میتواند به بخشی از نیازها پاسخ گوید. سبکشناسی خوشنویسی قاجار عنوان کتابی است که هدف این مقاله معرفی و نقد آن خواهد بود. نوشتار پیش رو به معرفی کتاب و تشریح فصلبندی آن میپردازد، و در لابهلای هر فصل و متناسب با مباحث مطرحشده در کتاب، نگاه نقادانهای نیز به آن مطالب خواهد داشت
خلاصه ماشینی:
این فصل بیشتر شبیه گزارشی بسیار گذرا از تاریخ قاجار است که نظر میرسد بهتر بود جای آن با فصل دوم کتاب عوض میشد؛ زیرا در فصل دوم به تشریح عنوان و اصطلاحها پرداخته شده است که لزوم تقدم آن احساس میشود؛ و اگر این جایهجایی صورت میگرفت، خواننده روند مطالعاتی پیوستهتری را طی میکرد.
این فصل تنها چهار صفحه است و در آن، به گزارشی سریع از: حذف بسیاری از خطوط، آمدن صنعت چاپ، توجه به نستعلیق، حضور نقاشیخط، قلم گلذار، و غیره، تنها بهصورت تیتروار و مختصر اشاره شده است؛ درصورتیکه در دورۀ قاجار، مباحث اجتماعی و نمود آن در جریانهای هنری بسیار تأثیرگذار بوده است.
شاید پاسخ بسیاری از پرسشها، مانند: چرایی اهمیت سیاهمشقنویسی، برتری کمیت بر کیفیت در خوشنویسی این دوره، و غیره، در دل جریانهای اجتماعی نهفته بوده باشد؛ درست شبیه آن چیزی که نویسنده در مورد ایجاد نستعلیق و رابطۀ آن با حروفیه و غیره بیان کرده است؛ با این تفاوت که از این برهۀ تاریخی، یعنی قاجاریه، منابع و کتب بسیار بیشتری نسبت به سلسلۀ آلجلایر یا تیموریان در دسترس و استناد است تا نتایج را به حقیقت نزدیک کند.
هرچند نویسنده در فصل پنج به تحولات اجتماعی اشارۀ کوتاهی دارد، جا داشت به آن مطالب در این فصل و بهصورتی موشکافانهتر پرداخته میشد؛ تنها برای مثال، در آخرین سطرهای این کتاب که بهسان نتیجهگیری است، میخوانیم: اگر بهدنبال همۀ ارزشهای زیباشناختی در هنر قاجار و بهویژه خوشنویسی این دوره بگردیم، بیتردید بسیاری از ارزشها را خواهیم دید، اما شکوه و عمق جایشان خالی است؛ شکوه و عمقی که بیش از هر چیز معرف استقلال هنر یک دوره است (ص.