چکیده:
اسطوره حقیقت ذهنی بشر نخستین است که بازتاب دهنده آرمان ها و آرزوهای وی بوده است و تا زمان کنونی هم در اشکال مختلف بازتاب یافته است . بعد آرمانخواهانه ای که در اسطوره ها متجلی است سبب میشود که قهرمان از صورت موجود بشری عادی خارج شود و به صورت ایزدان و موجودات قدرتمند تجلی پیدا کند. در درون هر زن کهن الگوی خدابانویی نهفته است که خلق و خو و رفتار او را جهت می دهد و مظهر آرمان های او است . پژوهش حاضر که با روش تحلیلی ت توصیفی و مطالعه کتابخانه ای سامان یافته است ، تلاش میکند از منظر کاوش اسطوره های مادرشاهی، کهن الگوهای موثر در رفتار زنان قهرمان را بازنماید.
خلاصه ماشینی:
بعدها با آمدن دوران پدرشاهی یا پدرسالاری و پیدایش نظام برده داری، جایگاه زن از مقام اول اجتماعی خود تنزل پیدا میکند و زمینه های بروز طغیان و سرکشی او به اعتراض به رانده شدن از منصۀ قدرت به وجود میآید؛ هرچند که در طول تاریخ بشر، همواره زنان در فعالیت ها دوشادوش مردان شرکت داشته اند و آن گاه که مردان از اندیشه باز میمانند، زنان وارد میدان اندیشه وکارزار میشوند و گره ها را میگشایند.
» ( عاطفی ١٣٩٠: ١٠١تا١٢٠) از نامدارترین پهلوان بانوان ایرانی هم به لحاظ دلیری و قدرت و هم از نظر حضور و نقش داستانی میتوان به موارد زیر اشاره کرد: در داراب نامۀ طرسوسی، پوران دخت / روشنک و جهان افروز دختر قیصر نمایان ترین مصداق بن مایۀ پهلوان بانو ایرانی است ؛ در بانوگشسپ نامه : بانوگشسپ دختر رستم ؛ در شاهنامه : گردآفرید، بانوگشسپ ، گردیه ؛ در گرشاسپ نامه : دختر گورنگ و همسر جمشید؛ در بهمن نامه : همای، دختر شاه مصر، دختر بوراسپ و زربانو دختر رستم ؛ در شهریارنامه : فرانک و دلارام ؛ در فرامرزنامه : سمن رخ دختر کید هندی؛ در هماینامه : گلکامکار، دختر شاه شام ؛ در سمک عیار: روزافزون ومردان دخت ؛ با توجه به نمونه های ذکر شده وسرنوشت دیگر پهلوان بانوان براین نکته واقف میگردیم که اوج درخشش ودلاوری آنان تا هنگام ازدواج است و جنبۀ پهلوانی این بانوان بعد از ازدواج بسیار کم رنگ یا حتی کاملا فراموش میشود.