چکیده:
این گفتار به بررسی و تحلیل اقتباسهای قرآنی از دیدگاه بلاغت سنتی و نظریههای ادبی جدید میپردازد. در این پژوهش این پرسشها مطرح خواهد شد: 1ـ اقتباس در بلاغت سنتی چه جایگاهی دارد؟ 2ـ اقتباس به عنوان یک آرایة ادبی و یکی از جلوههای تاثیرپذیری از قرآن چگونه سرقت قلمداد شده است؟ 3ـ چگونه میتوان آرایة اقتباس در بلاغت سنتی را در پیوند با برخی مباحث نظریههای ادبی معاصر مطرح و به روز نمود؟ 4ـ نقش زیباشناختی اقتباس در بافت متن جدید چگونه بروز و ظهور پیدا میکند. برای پاسخ به این پرسشها ابتدا به تعریف و تحدید حوزة معنایی اصطلاح اقتباس، گونههای آن و جایگاه اقتباس در منابع بلاغت فارسی پرداخته شده، سپس به پیوند اقتباس با مباحث بینامتنی و بدخوانی خلاق در حوزة نظریههای ادبی جدید اشاره شده است و در نهایت برای نمایش نقش زیباییشناختی اقتباس، نحوة پیوند بخش اقتباس شده با بافت زبانی متن حاضر و نحوة خوانش خلاقانه و متناسب با بافت متن جدید نشان داده شده است. نتیجه این جستار بیانگر آن است که اقتباس بر اساس بلاغت سنتی، گاهی نوعی آرایه و جلوة تاثیرپذیری از قرآن و حدیث و گاه نوعی سرقت ادبی قلمداد شده است و بحث و بررسی پیرامون آن به فراموشی سپرده شده است، اما بر اساس نظریة بینامتنی و بدخوانی خلاق اقتباس نوعی تکنیک و هنرسازه است که اگر با خوانش خلاقانه سخنوران توام شود و بخش مقتبس در بافت جدید بهجا و خوش بنشیند، جلوهای از توانایی هنرمند در احضار متن پیشین است و نه تنها از مقولة سرقات ادبی نیست، بلکه یکی از نمودهای برجستة توانایی هنرمند در بافت گردانی است.
خلاصه ماشینی:
نتیجه این جستار بیانگر آن است که اقتباس بر اساس بلاغت سنتی، گاهی نوعی آرایه و جلوة تأثیرپذیری از قرآن و حدیث و گاه نوعی سرقت ادبی قلمداد شده است و بحث و بررسی پیرامون آن به فراموشی سپرده شده است، اما بر اساس نظریة بینامتنی و بدخوانی خلاق اقتباس نوعی تکنیک و هنرسازه است که اگر با خوانش خلاقانه سخنوران توأم شود و بخش مقتبس در بافت جدید بهجا و خوش بنشیند، جلوهای از توانایی هنرمند در احضار متن پیشین است و نه تنها از مقولة سرقات ادبی نیست، بلکه یکی از نمودهای برجستة توانایی هنرمند در بافت گردانی است.
بخش عمدة مطالب مربوط به اقتباس در منابع بلاغت فارسی و عربی در بخش ملحق به بحث سرقات ادبی آمده است از جمله در کتابهای: «المطول» (بیتا) نوشتة مسعود بن عمر تفتازانی، الایضاح فی علوم البلاغه؛ «المعانی و البیان و البدیع» (1424 ق.
. دربارة نظریههای ادبی جدید از جمله بینامتنی، بدخوانی خلاق و بافتگردانی در منابع متعددی سخن رفته است از جمله: «منطق گفتگویی میخاییل باختین» (1377) از تزوتان تودوروف (Tzvetan Todorov) با ترجمة داریوش کریمی، «ساختار و تأویل متن» (1388) از بابک احمدی، «بینامتنیت» (1385) اثر گراهام آلن (Graham Allen) به ترجمة پیام یزدانجو و «درآمدی بر بینامتنیت» (1390) تألیف بهمن نامور مطلق، «معنی شناسی کاربردی» (1392) از کورش صفوی، «فرهنگ توصیفی تحلیلگفتمان و کاربردشناسی» (1392) از فردوس آقاگلزاده، «نشانهشناسی کاربردی» (1387) از فرزان سجودی، «معناکاوی؛ به سوی نشانهشناسی اجتماعی» (1389) از فرهاد ساسانی، «دانشنامة نقد ادبی» (1393) از بهرام مقدادی و «بررسی اهمیت بافت در پژوهشهای ادبی» (1391) از لیلا الهیان و ...