چکیده:
این مقاله نقش یا کارکرد شواهد مرتبه بالاتر را در بحث اختلافنظر معرفتی بررسی میکند. پس از ارائه تعریفی از شواهد مرتبه اول و شواهد مرتبه بالاتر و تأکید بر تمایز میان آنها، به نفع این دیدگاه استدلال میکنم که شواهد مرتبه بالاتر مستقل از شواهد مرتبه اول، شاهد به شمار نمیآیند. سپس از طریق مثال داروی اختلال یکی از مشهورترین دیدگاههای معرفتشناسان معاصر، یعنی دیدگاه دیوید کریستنسن را درباره شواهد مرتبه بالاتر و نقش آنها در اختلافنظر توضیح میدهم و آن را نقد میکنم. در ادامه استدلال تامس کلی را درباره تأثیرنداشتن شواهد مرتبه بالاتر شرح میدهم و به نقد آن میپردازم. در این بخش چگونگی کارکرد استدلال اصلی کلی علیه تأثیر شواهد مرتبه بالاتر را نشان میدهم و در عین حال، به این انتقاد واردشده بر استدلال کلی پاسخ میدهم که تأثیر شواهد مرتبه بالاترلزوما مؤید دیدگاه وزندهی برابر است.
خلاصه ماشینی:
مصالحهگرایان بر این باورند که وقتی شما از اختلافنظر با همتراز معرفتی خود آگاه میشوید، باید این شاهد مرتبه بالاتر ـ یعنی باور او به P ـ را شاهدی درباره گزاره P به شمار بیاورید و در نتیجه باور خود را به P تعلیق کنید.
در مقابل ادعای من این است که شاهد مرتبه بالاتری که من پس از آگاهی از اختلافنظر (از طریق گواهی دوستم) به دست میآورم، تنها هنگامی میتواند شاهدی درباره گزاره مورد اختلاف تلقی شود که من به شواهد مرتبه اول مورد نظر دسترسی نداشته باشم.
به همین ترتیب، شواهد مرتبه بالاتر (یعنی نظر مخالف یک همتراز معرفتی) تنها هنگامی برای من شاهدی درباره گزاره مورد اختلاف به شمار میآیند که من به شواهد مرتبه اول مربوط به گزاره مورد اختلاف دسترسی نداشته باشم.
اکنون همانگونه که از مثال مربوط به قضیه هندسه و نیز مثال بیمه برمیآید میتوان نتیجه گرفت که این دسته از شواهد مرتبه بالاتر تنها هنگامی میتوانند مؤید گزاره مورد نظر باشند که شخص نتواند تأثیر شواهد مرتبه اول را بر صدق یا کذب آن گزاره اعمال کند.
بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که آگاهی از نظر مخالف یک همتراز معرفتی ـ که در واقع در حکم به دستآوردن یک شاهد مرتبه بالاتر برای شخص است ـ بر وضعیتی توجیهی گزاره هدف تأثیری نخواهد داشت.
کلی نتیجه میگیرد که حتی اگر شواهد مرتبه بالاتر (یعنی باور مخالف همتراز معرفتی در بحث اختلافنظر) را شواهدی بدانیم که بهطور مستقیم به گزاره هدف مربوطاند، نمیتوان نتیجه گرفت که واکنش درست به این شواهد مرتبه بالاتر، اتخاذ دیدگاه مصالحهگرایی در بحث اختلافنظر است (Kelly, 2005: 189-190).