چکیده:
علیرغم تفاوتهای ظاهریی است که در نگاه نخست بین شاهنامه و خاوران نامه به چشم میآید، چرا که اولی حماسهای ملی است و دیگری مذهبی، نباید این دو را در مقابل یکدیگر قرار داد و چنین تصور نمود که حماسهی ایرانی اسلامی شده است، بلکه سرودن خاوران نامه در قرن نهم دلیل بر شیوع گرایشهای شیعی و پذیرش و مقبولیت آن در بین ایرانیان است؛ از اینرو خاوراننامه نه تنها در تقابل با شاهنامه سروده نشده است بلکه شاهکار استاد توس به عنوان شناسنامهی تاریخی ایرانیان در چشم ابنحسام نقشی یگانه دارد و شواهد فراوان در سرتاسر خاوراننامه حاکی از ارادت ابن حسام به فردوسی است و نشان میدهد که وی از جنبههای گوناگون شاهنامه را الگوی کار خویش قرار داده است تا رسالت فردوسی را در دوران خویش به گونهای دیگر تکرار کند.ابنحسام شیرخدا را ـ که نماد مذهبی ایرانیان بود ـ در کنار رستم ـ که نماد ملی آنها به حساب میآمد ـ به عنوان انسانهای کامل و آرمانی معرفی میکند تا چهرهی جدید فرهنگ ایرانی اسلامی به مثابهی دوروری یک سکه به خوبی نمایانده شود، هرچند حدود دو قرن قبل از ابنحسام نیز، مولوی شیرخدا و رستم دستان را به عنوان انسانهای آرمانی و کامل در حماسهی انسانی خود معرفی کرده بود.در یک سخن خاوران نامه و شاهنامه هر دو هدفی واحد دارند و مکمل یکدیگرند و آن هدف احیای هویت ملی و فرهنگی و شخصیت بخشی به ایرانیان است.
خلاصه ماشینی:
"اگر طوسی از شــاهنامه سخن بــه آرایـش رستم افکند بن سخن در بلندی به جایی رساند که اندیشه از درک آن باز ماند ولی نـامه من به نام علی است می صافی من زجام علی است زهر نقــش کاوردم اندر خیال غرض زان خیالم علی بود وآل (ابن حسام، 1382، 5ـ314) نتیجه گیری با توجه به نقش والا و برجستهای که شاهنامه در خاوران نامه ابن حسام دارد و ارادتی که ابنحسام به فردوسی داشته و از جنبههای گوناگون تحت تأثیر شاهکار استاد توس بوده و آن را الگوی کار خویش قرار داده بود باید گفت: خاوران نامه در تقابل با شاهنامه سروده نشده است بلکه ادامه همان راه و رسالتی است که قرنها قبل فردوسی آغاز کرده بود و ابن حسام در قرن نهم همان کاری را در احیای هویت فرهنگی ایرانیان کرد که فردوسی در قرن چهارم، زیرا در قرن نهم گرایشهای شیعی به اوج خود رسیده بود و نیاز باطنی مردم ایران و علاقه شدید آنها به امام علی (ع) سبب شد که وجود مبارک آن حضرت که جنبهای اسطورهای و افسانهای پیدا کرده بود صبغه ملی بگیرد و به عنوان انسان آرمانی فرهنگ ایرانی در کنار رستم ـ که نماد ملیت ما بود ـ نه در مقابل آن، قرار گیرد.
لذا همان گونه که فردوسی بنا را بر احیای حماسه ملی ایرانیان میگذارد ولی در عین حال ارادت تام خود را به اهل بیت پیامبر(ص) و علی (ع) در جای جای شاهنامه باز میگوید ابن حسام هم در شرایطی متفاوت بنایش را بر حماسهای دینی میگذارد که در آن فردوسی و رستم جایگاه والایی دارند و این یعنی تلفیق عناصر فرهنگ ایرانی و اسلامی، مخصوصا مذهب تشیع است که هر کدام به منزله دو روی یک سکهاند و فرهنگ ملی ما را در چهره دو قهرمان آرمانی و ملی مینمایانند."