چکیده:
مقالة حاضر بخش نخست از تحقیقی مفصل است که در مجموع به کمیت و کیفیت تاثّر حافظ از شخصیت، دیدگاهها و زبان ابوسعید ابوالخیر، صوفی برجستة قرن پنجم و نیز روایت محمد بن منور از احوال و سخنان او میپردازد. در این تحقیق ـ دست کم ـ سه بخشی، ضمن اشاره به شباهتهای فراوان حکایتهایی از اسرارالتوحید با غزلهایی از حافظ، اهم آرای ابوسعید به نقل از محمد بن منور با اصول عقاید پیر مغان از نگاه خواجه شیراز مقایسه خواهد شد. هدف از این مقایسهها در وهلة اول این است که نشان بدهد حافظ تا چه پایه از کتاب اسرارالتوحید و ظرافتها و ظرفیتهای بیانی و زبانی آن بهره برده است. غرض نهایی امّا تکیه بر این نکته است که هر چند پیر مغان برساختة ذهن حافظ است و به عنوان شخصیتی غیرتاریخی یا غیرواقعی مابازایی هم در عالم خارج ندارد، تا حدود زیادی بر گرتة شخصیت ابوسعید ابوالخیر ساخته و پرداخته شده است. حاصل این تحقیق را میتوان در شناخت بیشتر پیر مغان و در نتیجه شفافتر شدن مشرب عرفانی حافظ خلاصه کرد.
خلاصه ماشینی:
برخی نیز با احتمال این که حافظ کتابهای عرفانی دیگری را هم خوانده و مورد استفاده قرار داده باشد، به آثار نویسندگانی چون مجدالدین بغدادی، احمد غزالی، عینالقضات، شیخ اشراق، شیخ جام، عزیزالدین نسفی و روزبهان بقلی نیز اشاره کردهاند (ریاحی، ١٣٦٨: ٢٣٨) مقامات ابوسعید نیز از جمله کتابهایی است که در همین فهرست به آن اشاره شده است؛ هر چند به صراحت نمیتوان گفت که مراد نویسنده از این کتاب، حالات و سخنان ابوسعید بوده یا اسرارالتوحید محمدبن منور.
خلاصة سخن استاد فروزانفر درباره استاد امام چنین است: «هر چند ما قشیری را از نظر علم و اطلاع میستاییم ولی بناچار روش او را خلاف طریق میبینیم و گمان میکنیم که اینها همه، تبعات قدرت و نفوذ مادی و اقبال عامه خلق بوده است» (همان: ٤٧) استاد شفیعی کدکنی نیز با توجه به حکایتهای متعددی که محمدبن منور از رابطه ابوسعید و این مرد نقل کرده، میگویند: «اگر داستانهایی که در اسرارالتوحید آمده و مربوط به ابوسعید و قشیری است تحلیل شود مرکز همه آنها نوعی انکار از سوی قشیری نسبت به ابوسعید است و کوشش محمد بن منور همواره براین بوده است که از رهگذر این داستانها انکاری را که قشیری نسبت به بوسعید داشته به نوعی از میان بردارد.