خلاصه ماشینی:
"این اشارت بندهش و برخی شواهد دیگر موجب شده است که برخی اسطورة آرش را بدون آگاهی از منشأ و شالودة اساطیری آن و نمونة عینی اسطورة مهر اسطورهای بارانکردارانه بدانند (اکبری مفاخر، 1383: 64 و 65) در ترجمة منظوم جاماسبنامه آمده است که زو با پرتاب تیری آرشیوار بنا را بر صلح مینهد و افراسیاب را از خاک ایران بیرون میکند: به یاری یزدان از ایران زمینبه یک آرشی تیر صلحش براند برون کرد افراسیاب او ز کینبه زوهر همه آفرینها بخواند (روایات داراب هرمزد یار، 2/287) داستان آرش علاوه بر اوستا و شاهنامه و ترجمة منظوم جاماسبنامه در شعر معاصر نیز به اشارت و تمثیلآور آمده؛ ازجمله در این ابیات از مجموعه شعر ارغنون که اخوانثالث در مرثیة دخترش سروده است: شب شود روز و روز گردد شب همچنین بگذرد شهور و سنین عمر تیری رها شده ز کمان اجل اندر نهفته کرده کمین تیر اگر تیر آرش و رستم لا جرم جایی اوفتد به زمین (اخوان، 1375: 202) این اشارات تمثیلوار و این نمونه زبانزدها آیا حاکی از این نیست که ریشههای اسطورة آرش مربوط به دورانی کهنتر از عهد اوستاست که بازجست آن بهآسانی ممکن نیست؟ در این جستار ضمن آشکار نمودن شالودة اساطیری داستان آرش درمییابیم که نقد و تحلیلهایی که بر آرش بیضایی نوشتهاند، از پایه و مایة چندانی برخوردار نیست و بیشتر روشنفکرانه است (نک: کیوان، 1387: 9-88؛ پایور، 1369: 584-576؛ سروشپور، 1385: 20-16) به نظر عدم شناخت از رویکرد اسطورهای داستان آرش و شالودة اساطیری آن و نیز نبود پژوهشهایی ژرفکاوانه از دلایل بیاعتباری اینگونه نقدهاست."