چکیده:
در نوشتار حاضر تلاش بر این است که به بررسی امکان طرح مفهوم «سکولاریسم قانونی» در آراء مارسیلیوس اهل پادوا بپردازیم. عموم شارحان مارسیلیوس صورت اولیهیی از سکولاریسم یعنی «سکولاریسم نهادی» را در آثار او و معاصرانش شناسایی کردهاند؛ یعنی سکولاریسمی که مخالف دخالت نهاد کلیسا بمثابه نهاد کلیسا در عرصه سیاسی است. اما همین شارحان از تایید شکل پیشرفتهتری از سکولاریسم در آثار او که میتوان آن را سکولاریسم قانونی نامید، امتناع ورزیدهاند؛ یعنی سکولاریسمی که مخالف دخالت باورهای الهیاتی بعنوان یک منبع رسمی در قوانین است. عموم شارحان معتقدند که این نوع سکولاریسم متعلق به فلسفه سیاسی دوران مدرن و بخصوص جان لاک است و نسبت دادن آن به مارسیلیوس را نوعی آناکرونیسم تفسیری قلمداد میکنند. برخلاف نظریات رایج، این نوشتار تلاش میکند در تقابل با این تفسیر تاریخگرایانه از اندیشه سیاسی مارسیلیوس و از طریق تحلیل متون مارسیلیوس
نشان بدهد که تفسیر وی از ایمان بمثابه امری درونی و سپس خصوصی
میتواند ما را بسمت یافتن صورتی اولیه، اما آشکار از سکولاریسم قانونی در
آثار او هدایت نماید.
خلاصه ماشینی:
"این شکل از سکولاریسم به نوعی سیاستزدایی از خود امر الهیاتی (یا الهیات) اشاره دارد؛ به این معنا که مبتنی بودن امر الهیاتی به ایمان بمثابه امری خصوصی باعث میشود که نتوانیم امر و باور الهیاتی را بمثابه یکی از منابع رسمی قانون سیاسی بعنوان امری عمومی درنظر بگیریم.
با اینکه مارسیلیوس بحثی را درباب ماهیت ایمان ارائه نمیکند، اما همین تأکیدش مبنی بر اینکه اعمال جوانحی را نمیتوان با قانون انسانی محدود کرد، چرا که قاضی هرگز Thomas Aquinas sententia scientia نمیتواند شاهدی از برای آن احضار کند و در ادامه آن، دفاعش از عدم اجبار کردن ایمان که میتوان آن را ادامه منطقی بحثش درباب نسبت قوانین و اعمال دید، ما را به اینجا میرساند که از نگاه مارسیلیوس، ایمان از بنیاد، امر درونی است.
اما تلاش برای فهم تضمن فهم ایمان بمثابه امری خصوصی درنهایت مارسیلیوس را به کدامیک نزدیک میکند؟ به هابز یا لاک؟ هابز مسلما معتقد بود که حاکم دولت مسیحی بطور قطع باید اعمال مرتدها را اجبار کند و یک برداشت رسمی از دین ارائه کند و آن را اجبار نماید.
( 101 ) برای فهم اینکه موضع مارسیلیوس به کدامیک نزدیک است، باید بحث او درباب اجبار مرتدان را بررسی کرد که باز هم بدون ارتباط با بحث عام اجبار در ایمان در بخش دیگری از آثار او به حال خود رها شده است.
سالیوان در یکی از مقالات بسیار دقیقش درباب خوانش مکتب کمبریج بخوبی نشان میدهد که این مکتب معمولا در بسیاری از اوقات برای اثبات وجود نسبتی ضروری میان زمینه و متن به نوعی «ایمان» متکی میشود (Sullivan, Vickie, "Machiavelli’s Momentary Machiavellian Moment: A Reconsideration of Pocock’s Treatment of the Discourses", Political Theory, vol."