چکیده:
متن آیینه ذهن مولف،زمانه و فضای زیستی اوست؛ از این رو تحلیل متن ـ به ویژه داستان به سبب ماهیت و گستره وسیع مولفان و مخاطبانش ـ در دریافت تاریخ هر دوره اهمیت دارد. داستان محبوب القلوب برخاسته از گفتمان فکری-فرهنگی دوره صفویه است و تحلیل آن در شناخت بیشتر این دوره مهم رشد داستان پردازی در ایران راهگشاست. پس این پژوهش از روش تحلیل گفتمان انتقادی به بررسی داستان «مکر سه زن مکار با قاضی و شحنه و محتسب»، از کتاب «محبوب القلوب» می پردازدتا به این پرسش پاسخ دهد که متن چه گوشه هایی از فضای فکری ـ اجتماعی عصر صفوی را بازتاب می دهد. حاصل آنکه در سطح زبانی، واژگانی انتخاب شده اند که بیشترین سازش را با بن مایه اصلی داستان یعنی مکر و حیله گری زنانه، دارند. سطح تفسیری، به تواتر چنین داستانی در متون هم مضمون و بررسی تطبیقی آنان می پردازد؛ در سطح تبیین گفتمانی، داستان بخشی از نظام رفتاری عصر صفوی را بازنمایی کرده است.
خلاصه ماشینی:
این پژوهش با روش تحلیل گفتمان انتقادی به بررسی داستان «مکر سه زن مکار با قاضی و شحنه و محتسب» از کتاب محبوبالقلوب میپردازد تا نشان دهد که متن این داستان چه گوشههایی از فضای فکری ـ اجتماعی عصر صفوی را بازتاب میدهد.
برای پاسخ به این پرسش، با به کاربستن روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف در تحلیل یک متن داستانی کوتاه از دورة صفوی، کوشیدهایم تا به لایههای پنهان آن که بازتابدهندة اوضاع اجتماعی دورة نگارش داستان، بهویژه از حیث روابط میان زنان و مردان و مناسبات قدرت میان این دو جنس است، راه پیدا کنیم و در این راه از متون تاریخی این دوره و نیز مفاهیم پژوهشهای معاصر بهره گرفتهایم.
4. داستان مکر سه زن: داستانی در دل محبوبالقلوب متنی که در این مقاله تحلیل شده است حکایت «مکر سه زن مکار با قاضی و شحنه و محتسب» از کتاب محبوبالقلوب میرزا برخوردار فراهی است.
صورت منظومی از این داستان با عنوان «نذر بستن زن قاضی و زن شحنه و محتسب و ظاهر کردن مکر خود در خدمت شوهران خود» در دو نسخة خطی، دستنویس کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران و دستنویس کتابخانة نجف، موجود است که در کتاب هشت رساله در بیان احوال زنان چاپ شده است (کراچی، 1390: 53-126).
در این متن نیز گفتمان ضد زن، که مؤلف و آفرینندة داستانهای مکر زنان است، در کنار گفتمان دیگری که در حکایت حاضر آشکارا نیست، اما در داستان چهارچوب حضوری آشکار دارد، ظاهر میشود.