چکیده:
مباحث این مقاله متمرکز بر مقاله «دو جزم تجربه گرایی» کواین است. ما «کل گرایی» کواین را مورد بررسی قرار می دهیم. کل گرایی او دو بعد دارد: کل گرایی معرفت شناختی و کل گرایی معنایی. تز سومی که مورد بررسی ما قرار می گیرد، عدم تمایز تحلیلی ـ ترکیبی است. فودور و لپور با دو تز «کلگرایی معرفت شناختی» و «عدم تمایز تحلیلی ـ ترکیبی» مخالفتی ندارند اما مدعی هستند: الف) عدم تمایز تحلیلی ـ ترکیبی، مقدمه کل گرایی معرفت شناختی کواین است. ب) هرچند کل گرایی معرفت شناختی کواین مقدمه کل گرایی معنایی او دانسته می شود، ولی این استنتاج قابل دفاع نیست.
از سوی دیگر اوکاشا و بکر نشان می دهند: الف) کل گرایی معرفت شناختی کواین مقدمه عدم تمایز تحلیلی ـ ترکیبی او است. ب) استنتاج کل گرایی معنایی از کل گرایی معرفت شناختی، قابل دفاع است.
ما در این مقاله اولا، هر دو دعوی فودور و لپور را رد و از دعاوی اوکاشا و بکر حمایت می کنیم و ثانیا، یک ادعا را بر دعاوی اوکاشا و بکر می افزاییم، مبنی بر اینکه «عدم تمایز تحلیلی ـ ترکیبی و کل گرایی معنایی (که هر دو مبتنی بر کل گرایی معرفت شناختی هستند)، درواقع یک تز هستند».
خلاصه ماشینی:
ما در اين مقاله اولاً، هر دو دعوي فودور و لپور را رد و از دعاوي اوکاشا و بکر حمايت ميکنيم و ثانًيا، يک ادعا را بر دعاوي اوکاشا و بکر ميافزاييم ، مبني بر اينکه «عدم تمايز تحليليـترکيبي و کـل گرايـي معنـايي (کـه هـر دو مبتنـي بـر کل گرايي معرفت شناختي هستند)، درواقع يک تز هستند».
بنابراين ، در اين مقاله از قرائت اول از عبارت «statement» دفاع ميکنيم ، ولي نشان خواهيم داد که اين قرائت از اهميت اين تز نميکاهد بلکه تنها همين روايت است کـه مـيتوانـد کـل - گرايي معرفت شناختي را به حامي و مؤيد يکي از مهم ترين دعاوي فلسفه قرن بيستم (نفي تمايز تحليليـترکيبي) تبـديل کنـد.
چنانکه اوکاشا، به درستي، در مقاله «کل گرايي در باب معنا و کـل گرايـي در بـاب شـواهد؛ دفاع از کواين » (٢٠٠٠ ,Okasha) نشان ميدهد، بند «د» با متن مقاله «دو جزم » کواين سازگاري ندارد و بنابراين استنتاج کل گرايي معرفت شناختي از رد «تحليليت »، دعوي کواين در اين مقاله نيست ، چراکه جهت استدلال کواين ، عکس چنين ادعايي است .
روايت فودور و لپور از استدلال کل گرايي معنايي در مقاله «دو جزم » کواين بر اساس روايت فودور و لپور از «کل گرايي معنايي»، ممکن نيست زباني وجود داشته باشـد که صرفاً در بردارنده يک جمله باشد، چراکه معناي جملات يک زبان ، وابسته به معنـاي سـاير جملات آن زبان است و هيچ جمله اي به تنهايي «معنا» ندارد.
مقدمه اول روايت فودور و لپور (اينکه هر جمله تا حدي سطح تأييد هر يک از جمـلات ديگر را تعيين ميکند)، مصداقي خاص از تز کل گرايي معرفت شناختي کواين بـر مبنـاي يکـي از تفسيرهاي اين تز است .