چکیده:
سکاها از کهنترین اقوام بشری در منطقهی آسیا میباشند که دارای فرهنگ و هنر غنی و تمدن با شکوه بودهاند. این قوم بدلیل اینکه سدههای متمادی بر تمدنهای بزرگ مجاور خود چون مادها نفوذ داشتهاند، بسیاری از مظاهر زندگی آنها در این تمدنها و اقوام همسایه تبلور یافته و با شکل دیگری به حیات خود ادامه داده است. بنابراین نشانههای فرهنگ و تمدن سکاها را میتوان در فرهنگ ایرانی مخصوصا ادبیات فارسی کهن یافت که مهمترین اثر در این زمینه شاهنامهی فردوسی است که به صراحت از سکایی بودن یا سگزی بودن رستم و خاندانش یاد کرده است. در این پژوهش به این پرسش، پاسخ خواهیم داد، که سکاها و پارتها چه تأثیراتی بر حماسه ملی ایرانیان (شاهنامه) داشتهاند؟ سکاها در پهنای وسیعی از سرزمینهای باستانی پراکنده شدند و به علت هجوم به اطراف، معمولا از قبایل پر نفوذ و با ظرفیتهای جنگاوری بالا بودند. آن چه که اشارات تأثیر قوم سکا را بر جوامع اطراف خود قابل پذیرش میکند، این است که یکی از این مؤلفههای اصلی و اساسی جغرافیای گسترده حضور و نفوذ این بیابانگردان و تعدد نامهایی است که در هر منطقهی جغرافیایی به ایشان اطلاق میشده است. اهمیت تحقیق حاضر که به روش کتابخانهای و به شیوهی توصیفی-تحلیلی است در این است که با استفاده از منابع دست اول که اطلاعاتی از سکاها و پارتها میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"(صفا، 1384:575-581) ابوالفضل خطیبی نیز در این باره اذعان میکند که «بیژن و منیژه یکی از داستانهای جذاب و کهن زبان فارسی است که اصل و منشأ آن به حماسهی پارتیان میرسد و تأثیرات بسیاری در ادبیات فارسی بر جای گذاشته است» و میافزاید «داستان بیژن و منیژه، حماسهی عاشقانه است که در حماسهی ملی کرد مییابد، از این رو منشأ داستان بیژن و منیژه در زمان کیخسرو ریشه داشته و در بخش اساطیری و کیانیان قرار میگیرد» او در ادامه میگوید «دیرینگی داستان بیژن و منیژه مانند ویس و رامین به زمان اشکانیان میرسد، روایات اشکانی وارد حماسهی ملی میشوند و میبینیم که بدنهی اصلی شاهنامه از خداینامهها و اوستا نشأت گرفته است.
بنابراین میتوان با گمان نزدیک بهیقین گفت که همه یا بیشتر ماجراهای رستم در شاهنامهی فردوسی که در مآخذ موجود عربی و پهلوی پیش از فردوسی از آنها نام نرفته و یا تنها به اشارهای کوتاه بسنده شده، مستقیم و یا غیر مستقیم، از راه شاهنامه ابومنصوری، به همان تألیف آزاد سرو مروی برمیگردند، از جمله روایت رستم و سهراب؛ و اما اگرچه ممکن است مأخذ آزاد سرو، کتابی به زبان پهلوی بوده؛ ولی من هیچ دور نمیدانم که به همان دلیل سکوت اخبار پهلوی و عربی و فارسی راجع به بسیاری از روایات رستم، آزاد سرو روایات خود را از زبان سکایی یا سندی که در واقع زبان اصلی روایات مربوط به رستماند گرفته بوده باشد»."