خلاصه ماشینی:
"آنچه که این اسماء میرسانند چیزی جز اشاره به ما بعد الطبیعه با نظر *به ضرس قاطع میتوان گفت همین ترس توأم با احترام بود که جریان رشد هنر تذهیب را دقیقا در مجاری صحیحی سوق داد و نیل به آن نتیجهای را تضمین کرد که همگان بر صحت حیرت آورش متفق القولند.
اما جامعیت یعنی تمامیت،و تمامیت یعنی کمال و در مرتبه شهودات کمال را نمیتوان با بیصورتی یکی دانست،زیرا در این مرتبه گریزی از شکل و صورت و در نتیجه محدودیت نیست پس پاسخ چیست؟چگونه هنری میتواند با ساحتی تطبیق یابد که صراحتا به وحدت صفات معرفی شده است و مطابقت آن با مرتبه صور دشوار است؟ پاسخ این سؤال تا حدودی در حیطه چیزی قرار میگیرد که میتوان آنرا نخستین هنر قدسی نامید.
مذهب و نگارگر ایرانی همواره از نمادهای گوناگون،هوشمندانه بهره میجوید و از سمبلهای مختلف برای نمود مظاهر مادی و معنوی و ظاهری و باطنی کمک میگیرد و زیرکانه و کنایه آمیز و رمز گونه مفاهیم مورد نظر را به بیننده اثر هنری خویش القاء میکند.
چون نگه کردند آن سی مرغ زود بیشک این سی مرغ آن سیمرغ بود در تحیر جمله سرگردان شدند باز از نوعی دگر حیران شدند خویش را دیدند سیمرغ تمام بود خود سیمرغ،سی مرغ مدام (عطار) پس سیمرغ نیز همانند شمسه تذهیب اشاره به اصل توحید و حرکت از کثرت به سوی وحدت موجودات دارد و در نهایت در وادی فقر محو و فنا گشتن در نور مطلق را رهنمود میشود."