چکیده:
هدف: ما در این مقاله به بازبینی نظریه ها و بحث های اصلی در مورد پدیده آماده سازی منفی (NP) می پردازیم.
روش: برای بررسی این مقوله به مرور مقالاتی در این زمینه پرداخته شد.
یافته ها: از نظر پسیکوفیزیک، در تاریخچه NP چهار نظریه اصلی در دست است: مهار بازنمایی درونی از یک طعمه؛ سرکوب فعال محرکی که با الگوی جلوه های درونی شناخته شده آن "جور" نیست؛ تمایز زمانی، بر اساس پردازشی که سیستم برای سطوح مختلف آشنایی متقبل می شود؛ و جدیدترین نظریه که بر میزان غیر منتظره بودن هدف متمرکز است. به عبارت دیگر، گزینش هدف دو جز دارد که سرعت و صحت سیستم به آن وابسته است: میزان انتقال توجه و روندهای معطوف کردن توجه. برخی پژوهش ها با استفاده از فناوری تصویربرداری و الکتروفیزیولوژی در مورد اینکه در طول انواع NP عملا در مغز چه می گذرد، نتایج متفاوتی یافته اند. در یک پژوهش که بر پایه اثر شناخته شده استروپ حالت NP پدید می آورد، با استفاده از فناوری تصویربرداری رزونانس مغناطیسی عملکردی (fMRI) مناطقی از مغز [شکنج گیجگاهی میانی (MT) در نیمکره چپ و بخش اوپرکولار شکنج پره سنترالیک در نیمکره چپ] به عنوان مرتبط ترین مناطق با این پدیده معرفی شدند.
نتیجه گیری: چشم اندازی که در این نوشتار ارایه شده، عبارت است از یافتن توالی زمانی وقایعی که در این مناطق رخ می دهد. این امر با استفاده از فنون پسیکوفیزیکی ارایه محرک و یا ترکیب fMRI با ابزارهای دارای تمایز زمانی بالا مانند الکتروانسفالوگرافی (EEG) و توانش مرتبط با رخداد (ERP) ممکن خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
"در این زمینه تیپر1و همکارانش یک آزمایش کلاسیک انجام دادند (شکل 1-الف)(تیپر و کانستون2،2001؛تیپر،درایور3و ویور4، 1991؛تیپر،2001)در این آزمایش،در آمادهسازی یا مواجهه اولیه،دو شکل معنیدار(مثل بادبادک و شیپور)روی هم نمایش داده میشوند و مثلا از فرد میخواهند نام شکلی را که به رنگ قرمز است(مثلا بادبادک)بیان کند و به شکل دیگر بیاعتنا باشد.
(ب)اثر آمادهسازی مثبت،در این حالت در قسمت اول تصویر بادبادک روی شیپور نمایش داده شده و از آزمودنی خواسته میشود تا نام شکل قرمز رنگ(بادبادک)را بیان کند و به تصویر دیگر اعتنا نکند.
با عنایت به تعاریف و مثالهای بخش اول این نوشتار،یک روش پیشنهادی برای اینکه سیستم عصبی بتواند در حضور یک طعمه،پاسخ خود را به هدف(نیل،1977)معطوف کند،سرکوب میزان بازنمایی درونی2از طعمه است(نیل،1977)یا اینکه در هنگام آمادهسازی یا مواجهه اولیه،اطلاعات مربوط به محرکی که فرد نادیده میگیرد،مهار و NP نیز به وسیله باقیمانده این مهار بر بازنمایی درونی آن ایجاد میشود(نیل و وستبری3،1987؛تیپر،1985).
مقایسه این دو پاسخدهی نشان داد که پیش از زمان تشخیص،فعالیت پاسخدهی به محرک آمادهساز شده بیشتر است،اما مطالعات fMRI روی آزمونهای آمادهسازی ظاهرا کاهش فعالیت مغزی را در نواحی مورد علاقه12(ROI)نشان میداد.
در اینجا نیز طولانی شدن زمان بازشناسی در اثر نمایش تدریجی محرکها این امکان را به ما میدهد که فعالیت مغزی را قبل و بعد از بازشناسی در پدیده NP بررسی و در صورت وجود تفاوت در فعالیت مناطق مختلف مغزی در زمانهای مختلف، با توجیه و تفسیر این تفاوت و کشف ارتباط آن با پدیدههای شناختی دیگر راه را برای شناخت هر چه بیشتر نحوه فعالیت سیستم عصبی خصوصا در زمینه پدیده NP هموار کنیم."