چکیده:
تفسیرپژوهی حوزه جدیدی از مطالعات قرآنی است که مطالعات تفسیرپژوهان را مورد مطالعه قرار میدهد. از جمله مباحث مهم این حوزه، طبقهبندی تفاسیر در نظامی روشمند و تدوین الگویی مطلوب و علمی است که دستیابی به آن به دلیل وجود آسیبها و چالشهایی دشوار مینماید. این مقاله در گام نخست، این چالشها را شناسانیده و در گام دوم، بعد از ارائه شاخصههای لازم، الگوی نسبتا جامع و روشمندی را ارائه کرده است. این الگو بر پایه محدودسازی اصطلاحات فراوان روش تفسیر به سه اصطلاح «روش»، «گرایش» و «سبک» تدوین شده و سپس ساختار آن توسعه یافته و بهصورت مدلی بهنسبت خالی از آسیبهای مطرح شده و برخوردار از جامعیت نسبی ارائه شده است.
خلاصه ماشینی:
"برای نمونه، در کتاب «اتجاهات التفسیر فی العصر الراهن»، بدون تعریفی از اتجاه، به اتجاه سلفی، اتجاه عقلی و اتجاه علمی اشاره کرده است (المحتسب، 36)، حال آنکه برخی از این عناوین مانند «اتجاه عقلی» میتوانند ذیل عنوان «منهج» قرار گیرند.
برای نمونه، در کتاب «اتجاهات التفسیر فی العصر الراهن»، بدون تعریفی از اتجاه، به اتجاه سلفی، اتجاه عقلی و اتجاه علمی اشاره کرده است (المحتسب، 36)، حال آنکه برخی از این عناوین مانند «اتجاه عقلی» میتوانند ذیل عنوان «منهج» قرار گیرند.
در کتاب «روش شناسی تفسیر قرآن» بابایی نیز هیچ تعریفی از روش دیده نمیشود؛ این در صورتی است که اصطلاحات روش، روشهای تفسیری و روششناسی تفسیر میتواند بار معنایی خاصی داشته باشد؛ بهویژه که ذیل عنوان روششناسی تفسیر، مجموعه گستردهای از موضوعات مانند قواعد، منابع، علوم و ...
برای مثال، در کتاب «منطق تفسیر قرآن 2»، در آغاز کتاب و در مدل مطلوبی که نویسنده ارائه کرده، ذیل عنوان کلی گرایشهای تفسیری، عناوینی چون مذاهب تفسیری، مکاتب تفسیری، سبکهای تفسیری و جهتگیریهای تفسیری قرار گرفته است، اما در انتهای کتاب و در شرح هر یک از این عناوین، گرایش را در معنای خاص و متفاوت از معنای گذشته خود بهکار برده است.
برای مثال، در کتاب «منطق تفسیر قرآن 2»، در آغاز کتاب و در مدل مطلوبی که نویسنده ارائه کرده، ذیل عنوان کلی گرایشهای تفسیری، عناوینی چون مذاهب تفسیری، مکاتب تفسیری، سبکهای تفسیری و جهتگیریهای تفسیری قرار گرفته است، اما در انتهای کتاب و در شرح هر یک از این عناوین، گرایش را در معنای خاص و متفاوت از معنای گذشته خود بهکار برده است."