خلاصه ماشینی:
"و باید که معلم او عاقل و دیندار بود و بر ریاضت اخلاقو تخریج34کودکان واقف و به شیرین سخنی و وقار وهیبت و مروت و نظافت مشهور و از اخلاق ملوک و آدابمجالست ایشان و مکالمه با ایشان و محاوره با هر طبقه ازمردم با خبر و از اخلاق اراذل و سفلهگان محترز و باید کهکودکان بزرگزاده که بآداب نیکو و عادات جمیله متحلیباشند با او در مکتب بوند تا ضجر35نشود و آداب ازایشان فراگیرد و چون دیگر متعلمان را بیند در تعلم غبطهنماید و مباهات کند و بر آن حریص شود و چون معلمدر اثنای تأدیب ضربی بتقدیم رساند از فریاد و شفاعتخواستن حذر فرمایند چه آن فعل ممالیک36و ضعفابود و او را منع نمایند از آنکه کودکان را تعبیر37کندمگر به قبح یا بیادبی.
پس اگر اهل علم بود اول علم اخلاقو بعد از آن علوم حکمت نظری آغاز کند تا آنچه در مبداءبه تقلید گرفته باشد او را مبرهن شود و بر سعادتی کهدر بدو نما،بیاختیار او را روزی شده باشد شکرگزاری وابتهاج47نماید.
و ثانیامادر در بدو وجود مشارک و مساهم89پدر است درسببیت،باین وجه که اثری را که پدر مؤدی آنست مادرقابل شده است و تعب حمل نه ماهه و مقاسات90خطرولادت و اوجاع91و آلام که در آن حالت باشد کشیده،و هم سبب اقرب است در رسانیدن قوت بفرزند که مادۀحیات اوست،و مباشر تربیت جسمانی بجذب منافع به اوو دفع مضار از او،مدتی مدید شده،از فرط اشفاق92وکفاوت93حیات او را بر حیات خود ترجیح داده پسعدالت چنان اقتضاء کند که بعد از ادای حقوق خالق هیچفضیلت زیادت از رعایت حقوق پدر و مادر و شکر نعمتهایایشان و تحصیل مرضات94ایشان نباشد."