چکیده:
جوهر تعالیم اخلاقی عهد عتیق، شباهت انسان به خداوند است که از طریق عمل به شریعت در زندگی دنیوی محقق میگردد. ازاینرو در تورات، اخلاق و شریعت با یکدیگر رابطهای ناگسستنی دارند و طرح تربیتی حیات مقدس را فراهم میآورند. قداست دارای دو بعد سلبی و ایجابی است که نفیا مستلزم تقوا و دوری جستن از همه چیزهایی است که مخالفت با اراده خداست و اثباتا خود را وقف عبادت او کردن است. آنچه این مقاله بدان اهتمام میورزد، تحلیل مفاهیم تشبه به خدا، قداست، توحید، عدالت، تقوا و برگزیدگی در عهد عتیق با توجه به آموزه معاد است. ازجمله رهیافتهای مهم مقاله حاضر این است که از طرفی اخلاق در عهد عتیق بر محور قداست، توحید، عدالت، شریعت و تقواست و برگزیدگی قوم یهود براساس ایمان به خدا و رعایت عهد و میثاق است و مطلق نیست. از طرفی دیگر، بیشتر آموزههای دینی و اخلاقی در راستای آبادانی حیات دنیوی است و اسفار خمسه فاقد هرگونه اندیشه صریح نسبت به عالم آخرت بهعنوان تضمینی برای اجرای ارزشهای اخلاقی است و پهنای این آموزه در عهد عتیق به گستردگی قوانین شریعتی و آموزههای عبادی نیست!
The essence of moral teachings of The Old Testament lies in human`s resemblance to God established in the shadow of obeying sharia in this world`s life. In the Torah، therefore، morality and Shari`at are inseparable from each other and in this way، provide an educational plan for holy life. Sanctity is of both negative and positive sides، the former requires virtue and avoiding all sinful actions which oppose the will of God and the latter restricting oneself to His worship. What this paper has intended lies in analyzing such concepts as imitation of God، holiness، unity، justice، virtue، and human selected state according to the teachings of the Old Testament and Islamic eschatology. As is understood by the paper، on the one hand، morality in the Old Testament is based upon the sanctity، unity، justice، law and virtue، and the selected state of the Jewish people upon on faith in God and upon respect for Covenant and not absolutely. On the other hand، most of Jewish teachings refer to worldly life and the five books lack any clear teaching on hereafter as a support for obeying moral virtues and its importance in The Old Testament is far lower with regard to that of worship.
خلاصه ماشینی:
با توجه با مطالب فوق، پژوهش حاضر درصدد است تا مهمترین بنیاد اخلاقی عهد عتیق که شباهت به خداست را در محور مفاهیم قداست، توحید و برائت از شرک، عدالت، تقوا و برگزیدگی بررسی کند تا دریابد چگونه این مفاهیم والا و باارزش در نبود آموزه معاد در تورات قوام مییابد؟ چرا آموزه معاد در عهد عتیق به گستردگی قوانین شریعتی و آموزههای عبادی نیست؟ شباهت انسان به خدا پس از مرگ آدمی و اتمام حیات دنیوی چه سرانجامی دارد؟ بعید بهنظر میرسد که این دین توحیدی با داشتن چنین مضامین والای اخلاقی، این اصول را بدون پشتوانه اخروی رها کرده باشد.
تشبه به خدا و قداست ازآنجاکه انسان به صورت خداوند آفریده شده است (همان، پیدایش، فصل1، آیه27)، شناخت صفات الهی و سعی در شبیهسازی آنها در ضمیر انسان، پایه مهمترین اصل اخلاقی عهد عتیق، یعنی فرمانبرداری از خدا را تشکیل میدهد.
مضمون اخلاقی این اصل مهم برای بنیاسرائیل دو دستاورد مهم در پی دارد: نخست اینکه به بنیاسرائیل یاد میدهد که «همنوعت را مانند خود دوست بدار» (همان، لاویان، فصل18، آیه19)؛ زیراکه دیگران هم بهمانند خود انسان در صورت خدا آفریده شده و شایسته احتراماند.
همانگونه که مشاهده گردید، عهد عتیق از یک سو آفرینش جسم و روح انسان را جهت تجلی صفات الهی در او و نیل به والاترین درجه از کمال که شبیه شدن انسان به خداوند است، بیان نموده است؛ از سوی دیگر تحقق عملی این اصل بدون وجود آموزه معاد ممکن نیست.