چکیده:
مطایبات ادبی یکی از جلوههای طنز در ادبیات کلاسیک است که به جهت فضای حاکم بر جامعه زمانه خود و مسدود شدن زمینه خلق طنزهای اجتماعی در کنار ژانر طنز به میدان ادبیات انتقادی پا نهاده و جایگاه ویژهای برای خود به دست آورده است. اگر بپذیریم که خلق یک طنز مستلزم برخورداری از ویژگیهای صوری و محتوایی در یک متن میباشد، پس ناگزیر میتوان این ویژگیها را بر مطایبات نیز تعمیم داد. بررسی ساختار صوری مطایبات از منظر کاربرد آرایههای کلامی معیار سنجشی علمی را به دست میدهد که میتوان از طریق آن به قوت و ضعف مطایبات و توانایی یا عدم توانایی نویسنده برای خلق یک متن طنزآمیز پی برد. در این پژوهش با تاکید بر نقش موثر آرایههای بلاغی در روند شکلگیری یک متن ادبی با رگههای طنزآمیز به بررسی مطایبات جامی پرداختیم و این مطایبات از دیدگاه بهکارگیری ابزارهای بیانی و صنایع بدیعی و ارائههای ادبی تحلیل شده است.
خلاصه ماشینی:
يکي از عوامل رسوخ نکردن طنز در آثار ادبي دوره هاي گذشته سلب آزادي فکر و بيان از جانب دستگاه حکومت هاست که موجب به وجود آمدن افکار ساکن و بسته شدن افق فکري و پژمردن حس انتقاد و تازه جويي مي شود؛ زيرا طنز در شکل گيري و 79 رشد نيازمند حداقل آزادي است و هر وقت اين امکان براي نويسندگان و شاعران پديد مي آمد که در انديشه و بيان از افق بازتري برخوردار شوند، طنز و انتقاد نيز رشد مي کرد (شوقي ، ١٣٧١: ٢٤).
اين آرايه به جهت برخورداري از ويژگي جايگزيني مصداق هاي ذهني و عيني در گفتمان و ايجاد امکان و توانايي براي ذهن مخاطب به منظور جايگزيني مصداقي بر مصداقي ديگر و يا ارائه تعريفي متفاوت از تعريف جاري در عرف اجتماعي مي تواند در موارد مختلف در صورت بهره گيري مناسب ايجاد زمينه طنز و يا آشفتگي و گسست فکري در مخاطب نمايد و با بازي ظريف زباني مطايبه اي تأمل برانگيز را خلق کند.
به طور معمول آراية کنايه ترکيب يا جمله اي است که بدون قرينه ذهن را به برداشت معناي ديگري هدايت مي کند (شميسا، ١٣٧٣: ٢٢٦)؛ اما در اين مطايبه جامي کنايه را نه در يک عبارت يا جمله ، بلکه در ساختار يک حکايت گنجانده و نويسنده را از طريق بدنه و نتيجه روايت خود به سوي معناي پنهان در داستان ، يعني بخل خلفا سوق مي دهد.