چکیده:
اﯾـﻦ ﻧﻮﺷـﺘﺎر ﺑـﺮ آن اﺳـﺖ ﮐـﻪ ﺣـﺎﻓﻆ دارای اﻧﺪﯾﺸﮥ ﺳﯿﺎﺳـﯽ، ﺑـﺎ اﻟﻬـﺎم از اﻟﮕــﻮی »ﺳﯿﺎﺳﺘﻨﺎﻣﻪﻧﻮﯾﺴﯽ« اﺳﺖ و در اﺳﺘﺨﺮاج ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ ﺳﯿﺎﺳﯽ دﯾﻮان ﺧﻮاﺟﻪ و ﮔﺮدآوری دادهﻫﺎ از ﺗﮑﻨﯿﮏ ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻣﺤﺘﻮا ﺑﻬﺮه ﺟﺴﺘﻪ اﺳﺖ. اﻣﺎ در ﺑﺮرﺳﯽ اﻧﺪﯾﺸﮥ ﺳﯿﺎﺳﯽ، ﺣﺎﻓﻆ ﺳﻨﺘﯽ ﯾـﺎ ﻏﯿـﺮﺳﻨﺘﯽ اﺳﺖ ﯾﺎ رﻣﺰ و راز ﺳﺘﺎﯾﺶﻫﺎی ﺣﺎﻓﻆ از ﺣﮑﺎم ﻋﺼﺮ ﭼﯿﺴﺖ، ﺑـﻪ ﻫﺮﻣﻨﻮﺗﯿـﮏ ﻗﺼـﺪ،اﻟﮕﻮی ﻧﻈﺮی اﺳﮑﯿﻨﺮ، ﻧﻈﺮداﺷﺘﻪ ﮐﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺗﻌﺎدﻟﯽ ﺑﻪ ﻣﺘﻦ و زﻣﯿﻨﻪ اﻧﺪﯾﺸﻪ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﯾﮏ ﻣﺘﻔﮑﺮ دارد. در اﯾﻦ ﻧﻮﺷﺘﺎر ﺳﻪ ﻓﺮﺿﯿﻪ رﻗﯿﺐ رد ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ: 1. ﺣﺎﻓﻆ در ﺳﺮودهﻫﺎﯾﺶ ﺗﻘﯿﻪ ﻣﯽﮐـﺮده و اﮔﺮ در ﻣﺪح ﺻﺎﺣﺒﺎن ﻗﺪرت ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺮای ﺣﻔﻆ ﺟﺎن و ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﺧﻮد ﺑﻮده اﺳـﺖ؛ 2. ﺣﺎﻓﻆ از اﯾﻦ ﺳﺘﺎﯾﺶﻫﺎ اﺳﺘﻔﺎده اﺑﺰاری ﻣﯽﮐﺮده، دﯾﺪﮔﺎه اﺻﻠﯽ ﺳﯿﺎﺳﯽ او در ﺟﻬﺖ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﻧﺒﻮد، آرﻣﺎﻧﺶ ﺣﻖﻃﻠﺒﯽ و ﻋﺪاﻟﺖﺧﻮاﻫﯽ ﺑﻮد؛ 3. ﺑﯿﻦ اﻧﺪﯾﺸﻪ و ﺗﻄﻮرات ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ ﺣـﺎﻓﻆ ﺑـﺎ اندیشه سیاسی اش رابطه پیوسته مثبت و معناداری وجود دارد
According to this writing, Hafez inspired by the pattern of “treaty writing”, is of political thought. The article has benefited from the strategy of content analysis in favor of the extraction of political concept of Divan e- Khajeh as well as the compilation of data.
In the study of political thought, it is asked whether Hafez is traditional or nontraditional or what the mystery of his compliments from the rulers of that age is. The article has viewed to the intention hermeneutic, theoretical pattern of Skinner through a balanced view towards the text and the ground of political thought of a scholar.
In this writing, three opponent theories are rejected. Hafez has taken advantage of dissimulation and if he has shown any fondness towards the owners of power, it has been due to preserving his life and position 2. Hafez has had an instrumental usage of this fondness, his main political view was not in favor of monarchy, and his ideal was towards seeking right and justice, 3. There exists a constantly positive and meaningful relationship between Hafez’s mystical alterations and his political thoughts
خلاصه ماشینی:
"تبعیت میکند؟ آیا اندیشة سیاسی حافظ، انقلابی (به دنبال ساختارشکنی بود)، اصلاحطلبانه (تغییراتی را در درون نظام عصرش تعقیب میکرد) یا محافظهکارانه (در جهت حفظ وضع موجود تلاش میکرد) است؟ آیا بر اساس مفاهیم مدرن سیاسی میتوان اندیشه سیاسی حافظ را فهمید و دیوان اشعارش را بازخوانی کرد؟ اگر با امثال دریدا خیلی موافق نباشیم که هر پدیدهای را میتوان متن خواند و میان فلسفه با ادبیات هیچ فرقی نیست و تنها ادبیات با ایهام و استعاره و مجاز سخن میگوید و فلسفه نه، میتوانیم با همة افرادی موافق باشیم که فکر میکنند اندیشهها همواره به سهولت و از کلمات به دست نمیآیند و فهم نمیگردند، همچنین «پنهاننگاری» از ویژگیهای برخی اندیشههای سیاسی و غیر سیاسی بوده و فرض اینکه رند شیراز در فضای پیچیده عصرش از سویی با لسان عرفانی پر از رمز و راز سخن گفته و از سوی دیگر نمیتوانسته همه حرف و نقدش را بهصراحت به زبان آورد و به کنایت طرح مسئله و درد کرده است، دشوار نیست، میتوان از رهیافتهای «هرمنوتیکی تفسیر» مدد جست که به دنبال آناند تا ناگفتهها را از گفتهها استنتاج و استخراج کنند."