خلاصه ماشینی:
"است،به طوری که سیر فلسفه را میتوان، بسط و گسترش«خود آگاهی»سقراط بر شمرد،زیرا فلسفه صورتی دیگر از خود آگاهی بوده که با سقراط آغاز میشود و در بستر تاریخ اندیشه فلسفی ادامه مییابد.
لذا از نظر ارسطو،سقراط هم مرد اخلاقی است،آنگونه که گزنفون ترسیم کرده و هم فیلسوف است در تلقی افلاطونی،با این تفاوت که سقراط در روایت ارسطو هر چند در ما بعد الطبیعه سیر کرده،اما به«مثل»که فرا طبیعت است،دست نیازیده است.
(9) سقراط،فیلسوف شفاهی حال پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که،سبب این روایتهای مختلف و متنوع از سقراط و سیر اندیشه او چیست؟ در پاسخ به این سؤال،شاید بتوان به آموزههای «شفاهی»سقراط توجه کرد و سبب این گزارشهای ظاهرا متضاد را در آن دید که از سقراط،دستنوشتهای بر جای نمانده است و اصولا همین«فرهنگ شفاهی»،سقراط،یکی از (به تصویر صفحه مراجعه شود) *سقراط با روش«گفت و گو»که محتوای زندگی او را تشکیل میداد،چشم انداز جدیدی را در سیر تفکر فلسفی رقم زد که پس از وی،شاگردش افلاطون،شیوه استاد را در سیر عقلانی و دیالکتیکی دنبال کرد.
چه،از نظر او،قضایایی که به صورت یقینی و اصولی که به شکل جزمی در ابتدای حرکت فکری پذیرفته میشوند،رخنه در ساحت نفس و جان کرده و مانع«فهم»صواب از«من» حقیقی میگردد،و این در حالی است که آدمی پیوسته در جست و جوی معرفت نفس خویش است و در هر لحظه میبایست به دقت،اوضاع و احوال و شرایط«وجودی»خود را وارسی و معاینه کند و اصولا همین باز اندیشیها و همین روی آوردهای «انتقادی»در ساحت نفس است که به زندگی انسانها،ارزش واقعی میبخشد و آن را شایسته «زیستن»میسازد."