چکیده:
عصر حاضر،عصر تحولات و تغییرات شگرف در فناوریهاست.عصری که ساختار فکری آن آکنده از عمق بخشیدن به اطلاعات و توجه به مشارکت نیروی انسانی خلاق و دانشگرا به جای نیروی انسانی عملکردی است.از اینرو مدیریت هوشیار بر آن است تا هرچه بیشتر و بهتر در جهت استفاده از ابزاری به نام دانش برای رویارویی و مقابله با عوامل عدم اطمینان،حفظ موقعیت و ایجاد خلاقیت و نوآوری جهت گسترش عرصه رقابتی خود برآید،این امر مستلزم آن است که سازمان با ارج نهادن به مدیریت دانش و متقابلا مدیریت خلاقیت و نوآوری،آن را به عنوان یک نیاز استراتژیک و ضروری جهت پیشگامی در عرصه رقابتپذیری،در زمره برنامههای اولیتدار خود قرار دهد.مدیریت نوآوری در واقع فرایندی است که از طریق ترکیب و یکپارچگی اجزای مختلف دانش به پدید آوردن بدیهیات میپردازد. در این مقاله،در بخش اول به معرفی مدیریت دانش پرداخته و در بخش دوم به تشریح لزوم نوآوری در مدیریت دانش میپردازیم،در پایان نیز راهکارهای برای توسعه و نوآوری در مدیریت دانش ارائه میگردد.
خلاصه ماشینی:
"از اینرو مدیریت هوشیار بر آن است تا هرچه بیشتر و بهتر در جهت استفاده از ابزاری به نام دانش برای رویارویی و مقابله با عوامل عدم اطمینان،حفظ موقعیت و ایجاد خلاقیت و نوآوری جهت گسترش عرصه رقابتی خود برآید،این امر مستلزم آن است که سازمان با ارج نهادن به مدیریت دانش و متقابلا مدیریت خلاقیت و نوآوری،آن را به عنوان یک نیاز استراتژیک و ضروری جهت پیشگامی در عرصه رقابتپذیری،در زمره برنامههای اولیتدار خود قرار دهد.
دانشی که مفهومی در بر نداشته باشد،در واقع اطلاعات خواهد بود و اطلاعات زمانی به دانش تبدیل میگردد که توسط اشخاص تفسیر گردد،با عقاید و تعهدات آنها آمیخته شده و به آن مفهوم داده شود که دانش صریح مجموعهای از خط مشیها،رویهها، نرمافزارها،مستندات، دستور العملها،گزارشها، طراحیها و اهداف هر سازمان است این فرایند تبدیل برای رقابت و بقای سازمانها حیاتی میباشد.
درگذشته سازمانها با تکیه بر نوآوری جدید برای ارتقای عملکرد سازمان از خود میپرسیدند:نوآوری چگونه میتواند عملکرد سازمانی را ارتقا ببخشد،در حالیکه امروزه با تکیه بر نوآوری دانش به عنوان منبع بالقوه مزیت رقابتی از خود میپرسند:چگونه توسل به نوآوری دانش،ما را قادرمیسازد که در دنیای پر تلاطم کسب و کار به مزیت رقابتی بلند مدت نائل شویم؟ اهمیت دانش گذار به انقلاب دانش:در اقتصاد نوین،دانش منبع اصلی توسعه اقتصادی و صنعتی است و سایر عوامل سنتی تولید مانند زمین،نیروی کار و سرمایه در مرتبه بعدی اهمیت قرار دارند (DRUCKER,1994) ."