خلاصه ماشینی:
"آخرین رشته از تغییراتی که در نخستین سال زمامداریگورباچف در پولیت بورو و دبیرخانه صورت گرفته بهمارس 1986 یعنی زمانی مربوط میشد که کنگره بیستو هفتم حزب کمونیست با اکثریت طرفدار گورباچفبرگزار گردید و کمیتۀ مرکزی را انتخاب کرد.
در واقع،تا مارس 1986،فقط دو مارکسیستقدیمی عضویت کامل و رسمی خود در پولیت بورو راحفظ کرده بودند:چربیتسکی و دین محمد کوتایف،دلیل اصلی بقای آنها این بود که گورباچف از آنها کهرهبران اقلیتهای قومی بودند هراسی نداشت اضافه براین،آنها در منطقههای خود تا حدودی از محبوبیتبرخوردار بودند و در شمار چهرههای با نفوذ دو جمهوریمرزی-در آستانه آشوب-محسوب میشدند.
»بنابراین چرا سوسیالیسم کهدربارۀ آن گفته میشود که تغییرات تواناتری را در تکاملجامعه در زمینههای سیاست اجتماعی و فرهنگی موجبمیشود تا انقلاب سرمایهداری،نباید چندین مرحلهانقلاب را طی کند تا تمام توان خود را بکارگیرد و درنهایت به عنوان نظامی که از نوبنیان شود،متبلورگردد؟(2) گورباچف با طرح این مسأله،و پاسخ مثبت تلویحی بهآن،سراپای ماتریالیسم تاریخی و نظریۀ مارکسیستی علتو چگونگی انقلابات را به بازی و مسخره گرفته است.
باتوجه به این حقایق مارکسیستی مسلم و روشن،چگونهآقای گورباچف دست به انقلاب دوم میزند در جامعهایکه به علتب استقرار بهترین نوع مالکیت بر وسایلتولید-یعنی مالکیت سوسیالیستی-هیچ تضادی کهموجب مبارزۀ طبقاتی و حدوث انقلاب و تغییر نوع مالکیت بر وسایل تولید گردد،یافت نمیشود؟ و اگر چنین انقلابی بر پا شد باید نوع مالکیت بر وسایلتولید از سوسیالیستی به نوعی بهتر و غیر آن تحول پذیردنه این که باز هم سوسیالیستی را به مالکیت خصوصییا دسته جمعی و مشاعی تبدیل کند،این انقلاب و تغییرمالکیت،از نظر مارکسیسم یک تحول قهقرایی و ارتجاعیاست که البته مارکسیسم وقوع آن را در جامعهسوسیالیستی محال میداند!"