چکیده:
در گرایش های فکری جدید اندیشمندان دینی ، برداشت های تازه ای از آزادی شکل می گیرد و نسبت آزادی با مقولاتی چون دین ، عدالت ، حقیقت و حکومت ، به گونه ای متفاوت ، تبیین میشود. این مقاله میکوشد ضمن معرفی این برداشت ها، وجوه تمایز آنها از برداشت های کهن را آشکار سازد و در عین حال ، نشان دهد که این تفاوت آرا در باب آزادی پیامد تفاوت های بنیادی تری در خصوص آدمی و عناصر مقوم انسانیت او، توانایی های او در تعیین صورت و سیرت زندگی اش ، ظرفیت او در بهره جستن از آزادی هایش ، انتظارات او از دین ، امکان شناخت حقیقت و ابزارها و موانع آن ، حکومت و مناسبات فرد با آن ، و مهم تر از همه ، حقوق بنیادین آدمی است .
خلاصه ماشینی:
این مقاله میکوشد ضمن معرفی این برداشت ها، وجوه تمایز آنها از برداشت های کهن را آشکار سازد و در عین حال ، نشان دهد که این تفاوت آرا در باب آزادی پیامد تفاوت های بنیادی تری در خصوص آدمی و عناصر مقوم انسانیت او، توانایی های او در تعیین صورت و سیرت زندگی اش ، ظرفیت او در بهره جستن از آزادی هایش ، انتظارات او از دین ، امکان شناخت حقیقت و ابزارها و موانع آن ، حکومت و مناسبات فرد با آن ، و مهم تر از همه ، حقوق بنیادین آدمی است .
٣ برای مثال ، چگونه ممکن است اسلام که شالوده اش بر توحید و نفی شرک است ، مردم را در مخالفت با اصل توحیدآزاد بگذارد؟٤ بدین ترتیب ، این رویکرد در محکوم کردن آزادی عقیده و محدود کردن آزادی بیان تردیدی به خود راه نمی دهد و به صراحت اعلام می کند که هر برداشتی از جهان ، خدا، طبیعت ، انسان و دیگر حقایق جهان را نمی توان ، فارغ از درستی و نادرستی اش ، مذهب و دین خواند و هر عقیده ای را، هرچند یاوه و غیرمنطقی و بی اساس ، نمی توان محترم شمرد (خامنه - ای ، ۱۳۸۰: ۷۵).
به تبع ، این ایده مردود دانسته می شود که برای حفظ ارزش ها لازم است آزادی های اساسی آدمی محدود گردد؛ چرا که ایدة مذکور بر دو فرض اساسی ای تکیه زده که در بحث های متأخر به چالش کشیده شده اند: یکی اینکه انسان ها اگر در ارتکاب خطا آزاد باشند، به احتمال قوی ، مرتکب آن می شوند؛ و دیگر آنکه می توان با محدود کردن آزادی های اساسی با آنچه افکار باطل نامیده می شودحقموقاق لمه الککریدت (مجتهد شبستری ، ۱۳۷۹ الف : ۳۰۱).