چکیده:
حقوق انسانی و حقوق بشر در جهان کنونی بر مبنای نگرش انسان مدارانه (Humanism) تبیین و توجیه میشود. این نوع تبیین کمتر بر مبنای حقوق طبیعی است اما برخی از فلاسفه و اندیشمندان به دنبال یافتن منشأیی الهی و طبیعی برای حقوق انسانی بودهاند. مقاله حاضر کوشش میکند یکی از نظریات سنتی لایب نیتس فیلسوف دوران جدید را بیان نماید. لایب نیتس به دنبال این است که ثابت نماید هر نوع حقوقی از حق طبیعی ناشی میشود و این تنها در زندگی اخلاقی امکان پذیر است. اما ملاک و معیاری که بتوان هم اخلاق و هم حقوق را در آن طرح کرد، عدالت است. عدالت فضیلتی است که بر سایر فضایل برتری دارد. این نوع عدالت از حق طبیعی، که امری الهی است، ناشی میشود. حقوق انسانها با این ملاک سنجیده میشود و جزا و پاداش نیز متناسب با این عدالت داده میشود.
خلاصه ماشینی:
از جمله نقاط اختلاف میان هابز و لایب نیتس می توان به این نکته اشاره کرد که اخلاق هابزمبتنی بر حکمت و عدالت به معنای افلاطونی نیست ؛ بلکه برقدرت به عنوان مولفه مهم انسانی اشاره می کند.
بنابراین انسا ها نمی توانند به طور مساوی خیر عمومی و کلی را درک کنند و در رفتار و کردارشان دچار اشتباهاتی می شوند و برخی از شرور را به عنوان خیرات لحاظ می کنند و بنابراین ممکن است هم به خود ضرروزیان برسانندوهم به دیگران ؛زیرا اگر انسان به خیر کلی و عمومی که از حق فطری و طبیعی او سرچشمه می گیرد ومنشأیی الهی و ازلی دارد توجه نماید، پارسایانه زندگی خواهد کردو به هر سه نوع حق و عدالت پیش گفته نیز توجه خواهد نمود.
محکوم کرد اما جر های جزایی که از اهمیت بالاتری برخوردار هستند؛ این نوع جر ها ابتدا بایدمبتنی برنوعی کیفرخواست (اعلام جرم ) باشند تا طرف مقابل با یک اعتراف ساده جرم خود را بر زبان بیاورد؛ این اعتراف نباید همراه با شکنجه کردن باشد؛ زیرا اعتراف کردنی که همراه باشکنجه باشد همواره نمی تواند درست باشد ودر اکثرموارددلیل و شاهدمحکمی برای محکوم کردن شخص نیست ؛ او اعتقاد دارد حتی اگردو شاهد نیز بر جرم متهم گواهی دهند، باز هیچ دلیلی برای شکنجه کردن فرد و اعتراف گرفتن تحت این شرایط وجود ندارد (١٥٣ :٢٠٠٦,Leibniz).