چکیده:
اين مقاله به بررسي تاثير متقابل حقوق بشر و صلح بر يكديگر مي پردازد. تجربه تاريخي جوامع بشري نشان داده است كه صلح و حقوق بشر ارتباط تنگاتنگ با يكديگر داشته اند. چنين تجربه اي در دوران معاصر به گونه اي رشد و توسعه يافته است كه ملت ها و دولت هاي جهان به اين باور رسيده اند كه حقوق بشر و صلح لازم و ملزوم يكديگر هستند؛ به گونه ا ي كه نمي توان بدون رعايت حقوق بشر به صلح واقعي و پايدار دست يافت؛ و بدون وجود صلح نيز نمي توان انتظار داشت كه حقوق بشر به طور كامل مورد احترام و رعايت قرار گيرد. از سويي ديگر در دوران معاصر اين ارتباط به گونه اي رشد و توسعه نموده است كه برخورداري از صلح خود به عنوان يكي از نمونه هاي برجسته نسل سوم حقوق بشر مطرح بوده و حق برخورداري از صلح به عنوان يكي از حقوق بنيادين بشر مطرح شده است؛ به گونه اي كه تحقق عملي ديگر حقوق بشر وابسته به وجود آن در نظر گرفته مي شود. به بياني ديگر حق برخورداري از صلح اساس ديگر حقوق بشر را تشكيل مي دهد؛ چرا كه بدون تحقق حق برخورداري از صلح امكان اجراي نسل اول حقوق بشر (حقوق مدني و سياسي) و نسل دوم حقوق بشر(حقوق اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي) و حتي نسل سوم حقوق بشر (حقوقي همچون حق توسعه و حق برخورداري از محيط زيست شايسته) وجود ندارد.
در اين راستا است كه اين مقاله با بررسي اسناد بين المللي همچون منشور سازمان ملل متحد، اعلاميه جهاني حقوق بشر، ميثاق هاي بين المللي سازمان ملل متحد راجع به حقوق بشر، قطعنامه هاي مربوطه مجمع عمومي سازمان ملل متحد (به ويژه اعلاميه حق مردمان در برخورداري از صلح - قطعنامه 11/39 مورخ 12 نوامبر 1984 ميلادي، و قطعنامه ترويج صلح به عنوان يك الزام اساسي براي برخورداري كامل همگان از تمامي حقوق بشر - قطعنامه 163/62 مورخ 18 دسامبر 2007ميلادي)، و قطعنامه هاي مربوطه كميسيون حقوق بشر و شوراي حقوق بشر نشان مي دهد كه چگونه حقوق بشر و صلح به عنوان مفاهيمي وابسته به يكديگر در نظر گرفته شده اند به گونه اي كه تحقق يكي، بدون ديگري به طور كامل امكان پذير نمي باشد. در نهايت اين مقاله نتيجه مي گيرد كه احترام به حقوق بشر و رعايت كامل اين حقوق بدون صلح امكان پذير نمي باشد و دستيابي به صلح پايدار و واقعي نيز بدون احترام به حقوق بشر و رعايت كامل اين حقوق امكان پذير نمي باشد. بر اين اساس همه ملت ها و دولت ها بايد كوشش نمايند تا از طريق احترام بيشتر به حقوق بشر در جهت تامين و تقويت صلح در جهان بكوشند و با خودداري از اقداماتي كه صلح و امنيت بين المللي را به خطر مي اندازند نقش خود را در جهت تحقق كامل حقوق بشر در سطح جهان ايفاء نمايند. بديهي است در جهاني كه دولت ها در صلح و آرامش با يكديگر به سر مي برند، حقوق بشر پوياتر و موثرتر مورد احترام و رعايت قرار خواهد گرفت و در چنين جامعه جهاني است كه منافع همه ملت ها تامين و تضمين خواهند شد.
خلاصه ماشینی:
در این راستا است که این مقاله با بررسی اسناد بین المللی همچون منشور سازمان ملل متحـد٦، اعلامیـه جهـانی حقوق بشر٧، میثاقهای بین المللی سازمان ملل متحد راجع به حقوق بشر٨، قطعنامه های مربوطه مجمـع عمـومی عمومی سازمان ملل متحد (به ویژه اعلامیه حق مردمـان در برخـورداری از صـلح - قطعنامـه ٣٩/١١ مـورخ ١٢ نوامبر ١٩٨٤ میلادی ٩، و قطعنامه ترویج صلح به عنوان یک الـزام اساسـی بـرای برخـورداری کامـل همگـان از تمامی حقوق بشر - قطعنامه ٦٢/١٦٣ مورخ ١٨ دسامبر ٢٠٠٧میلادی ١)، و قطعنامـه هـای مربوطـه کمیسـیون حقوق بشر و شورای حقوق بشر نشان می دهد که چگونه حقوق بشـر و صـلح بـه عنـوان مفـاهیمی وابسـته بـه یکدیگر در نظر گرفته شدهاند به گونه ای که تحقق یکی ، بدون دیگری به طور کامـل امکـانپـذیر نمـی باشـد.
هر چند وجدان جامعة بشری پـیش از وقـوع چنـین فجـایع انسـانی و بـه ویـژه بـا وقـوع جنگ های جهانی اول و دوم، نسبت به اهمیت حفظ صلح و احترام به حقوق بشر آگاه گردیده ، با این وجود جامعه بین المللی هنوز به آن جایگاهی نرسیده که بتواند از وقوع چنین فجـایع انسـانی پیشگیری نموده ١ و بتواند به طور دسته جمعی و به صورتی کامل ارزشهـایی همچـون صـلح و حقوق بشر را به عنوان ارزشهایی حفظ و رعایت نماید که عدول و انحراف از آنها به هیچ وجه از سوی هیچ کشور و ملتی قابل پذیرش نمی باشد٢.