چکیده:
دو گفتمان جهاني شدن و اسلام سياسي براي هژمون ساختن هويت و مفصل بندي خود كه به معاني خاصي از نشانه هاي مطرح در ساحت زندگي مي انجامد، تلاش مي كنند اما محل هاي نزاع بين آن دو در نگاه امام خميني+ و سيد قطب همچنان مبهم باقي مانده است؛ لذا با اين سوال مواجهيم كه محدوده هاي منازعه دو گفتمان جهاني شدن و اسلام سياسي با تاكيد بر آراي امام خميني (ره) و سيد قطب كدام است؟ به نظر مي رسد دو گفتمان مذكور در جنس حاكميت، عدالت، مشاركت، رقابت و نظاير آن در تضاد با هم اند. غرض اين مقاله آن است تا با نشان دادن محدوده هاي منازعه، ناسازگاري آنها را در صورت و سيرت تصويرسازي كند.
خلاصه ماشینی:
"امام خمینی+ در سخنان خود همیشه به ایمان به خدا و آخرت و سعادت معنوی انسان تأکید داشتند و میفرمایند: اسلام و حکومت اسلامی پدیده الهی است که با به کار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنیا و آخرت به بالاترین وجه تأمین میکند و قدرت آن دارد که قلم سرخ بر ستمگریها و چپاولگریها و فسادها و تجاوزها بکشد و انسانها را به کمال مطلوب خود برساند و مکتبی است که برخلاف مکتبهای غیرتوحیدی، در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته، ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد فروگذار ننموده است؛ و موانع و مشکلات سر راه تکامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها کوشیده است، باید مرتب به انسان یادآوری بشود.
بنابراین، موضوع اصلی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا گفتمان اسلام سیاسی میتواند مفهومها و نشانههای خود را به گونهای که قابلیت اعتبار داشته باشند و در دسترس نیز باشند، در مفصلبندی خود تثبیت کند و هژمونی گفتمان مسلط را از بین بردارد؟ یا اینکه تحت تأثیر گفتمان مسلط جهانی شدن، به صورتبندی تازهای از دال و نشانهها روی میآورد تا از این راه خود را در متن زندگی سیاسی معاصر نگه دارد؟ منابع و مآخذ 1."