چکیده:
سید جمال الدین اسدآبادی یکی از برجسته ترین مبدعان حرکت های اصلاحی در صد سالة اخیر است . او دلایل عقب ماندگی مسلمانان را استبداد داخلی و استعمار خارجی می دانست و بـرای مبـارزه بـا ایـن دو عامل فلج کننده ، آگاهی سیاسی و شرکت فعالانة مسلمانان در سیاست را واجب و لازم می شمرد. همزمان جنبش اصلاحی هند به رهبری سر سید احمدخان آغاز شده بود. او پیشرفت هند، مبارزه با خرافات و عقایدی که مانع پیشرفت بود و فراگیری علوم و فنون جدیـد را راه حلهـای اساسـی دردهـای جامعة اسلامی می دانست . این دو متفکر در کنار اشتراکات ، اختلافات مبنایی هم داشتند. رویکرد آنان به علوم و فنون ، اصـلاح عقاید مردم و استعمار خارجی کاملا متفاوت بود. این پژوهش تلاشی است برای بازشناسی نقاط تشابه و اختلاف تفکر اصلاحی این دو اندیشمند مسلمان .
خلاصه ماشینی:
"ابـوالکلام آزاد کـه خـود در اوایـل قـرن بیستم از طرفداران جنبش خلافت بود و مسلمانان را نه تنها در مسائل مذهبی بلکـه در مسائل سیاسی و اجتماعی نیز مجموعه و کلیتـی جداگانـه از هنـدوها مـی دانسـت سـه مکتب مختلف را از هم متمایز ساخت : «مکتب اولین را من به صفت اصلاح فرنگی مشـخص مـی کـنم کـه سـید احمد خان جزء این مکتب به حساب می آید، دومـین مکتـب اصـلاح سیاسـی است که بزرگترین مدافع آن سید جمال الدین اسـدآبادی فقیـد بـود و مکتـب سوم اصلاح اسلامی و مذهبی است » (آزاد، ص١٠٨).
او پس از سفر به انگلیس مبهوت و مرعوب فرهنگ و تمدن جدید غرب شد و به این نتیجه رسید که مبارزه با استعمار انگلیس بی فایده است ؛ زیـرا اولا تـوازن قـدرت میـان هندیان و دولت انگلیس وجود ندارد و بنابراین محکوم به شکست است و ثانیـا پـیش از هر حرکت سیاسی باید یک نهضت بزرگ علمی ایجاد شود تا هندیان نیز قـدم در جـادة ترقی گذارند؛ به ویژه آنکه مسلمانان به دلیل عدم کسب آموزش های جدید شـرایط لازم را برای دستیابی به قدرت سیاسی ، اقتصادی هند بریتانیا نسبت به هندوها ندارند."