چکیده:
پژوهشگران به شباهت های تاریخ بیهقی (تالیف ٤٤٨-٤٥١ ق) و تاریخ فیروزشاهی (تـالیف ٧٥٨ ق) بـه اجمال اشاره کرده اند و برخی ضیاءالدین برنی را «بیهقی هندوستان » دانسته اند امـا دربـارة جزئیـات آن بحثی نکرده اند. تاریخ فیروزشاهی از جنبه های متعدد بـه تـاریخ بیهقـی شـباهت دارد و برنـی خـود در مقدمة کتابش به استادی بیهقی اشاره کرده است ؛ اما در همان مواردی که برنی بـه راه بیهقـی مـی رود، تفاوت های ظریفی هم وجود دارد. عمدة این شباهت ها به رویکردهای روایی ای مربوط می شود که هر دو نویسنده به کار می گیرند تا تاریخی داستان گونه بسازند. مقالة حاضر به بررسی شباهت ها و تفـاوت هـای روایی این دو اثر می پردازد.
خلاصه ماشینی:
"برنی به تصریح خود با تاریخ نویسی فارسی و عربی به خوبی آشناست و همان طـور کـه بیهقی کتابش را از پایـان تـاریخ محمـود وراق یعنـی ٤٠٩ ق آغـاز مـی کنـد (بیهقـی ، ج١، ص٢٦٠)، تاریخ فیروزشاهی را از انتهای طبقات ناصری منهاج الدین سراج جوزجـانی یعنـی از ابتدای پادشاهی غیاث الدین بلبن (حکومت : ٦٦٤-٦٨٦ ق) تا سـال ششـم (٧٥٨ ق) سـلطنت فیروزشاه (حکومت : ٧٥٢-٧٨٢ ق) که هشت پادشاه را دربرمی گیرد، می نگـارد (برنـی ١، ص١٣- ١٤،٢٠-٢٣).
برنی همچون بیهقی روایت های بلندتر جذابی نیز دارد که برخی از آنهـا در موقعیـت مشخص تاریخی خود جای گرفته اند، نظیر پایان کار سلطان بلبن (برنـی ١، ص١٢٠-١٢٢)؛ داستان قدرت گرفتن ملک نظام الدین و فروگرفتن او همراه با صحنه هـای جـذابی مثـل ملاقات سلطان کیقباد با پدرش یا داستان سـوارکار زیبـا و دلبـری او از سـلطان (همـان ، ص١٣١-١٧٠)؛ ذکر تتمة ملک جلالی (همان ، ص٢٢٣-٢٣٨).
بیهقی معمولا این صحنه ها را از قول کسی نقل می کند و کانونی ساز روایت نامی دارد اما برنی کمتر بـه کسـی استناد می جوید و ظاهرا کانونی ساز در چنین صحنه های گاه سرنوشت سازی راوی دانای کل است چرا که راوی مورخ امکان حضور در آن صحنه را ندارد: «[سلطان بلبن ] روزی در ایام مـرض مـذکور کـه بعـد آن سـوم روز نقـل خواهد کرد ملک الامرا کوتوال حضرت خواجه حسین بصری وزیر و چند بنـدة مقرب مزاجدان ملک را پیش طلبید و با ملک الامرا گفت ..."