چکیده:
ابراز مخالفت و فاصله گرفتن فرانسه از سیاست های یک جانبه گرایانه امریکا بر مبنای اصول گلیستی خود، در
زمان ریاست جمهوری ژاک شیراک، باعث واگرایی این دو کشور غربی از یکدیگر، افزایش هزینه های سیاست
خارجی فرانسه و تا حدی تضعیف نقش این کشور در تحولات خاورمیانه شد. ناکارآمدی سیاس تهای گلیستی
فرانسه بر اثر تغ ییر شرایط بی نالمللی، ظهور قدر تهای جدید در کنار سلطه امریکا، برخورد تمدنها و از جمله
درگیریهای اسلام و غرب و جهانی شدن اقتصاد موجب بازنگری نسل جدید سیاست مداران فرانسوی در
سیاست خارجی این کشور و نهایتاً همگرایی فرانسه با امریکا در قالب سیاست های فراآتلانتیکی گردید.
نوشتار حاضر با تحلیل و ارزیابی دلایل شکل گیری سیاست خارجی جدید فرانسه نشان می دهد که گسست
از اصول گلیستی و همگرایی فرانسه با امریکا در سیاست خارجی به ویژه در خاورمیانه اصولاً بر مبنای عمل گرایی
و نه تعریف دقیق اهداف و راهبردهای این کشور در هماهنگی با شرایط جدید بین المللی صورت گرفته است،
در عین حال همین دیپلماسی دوران گذار فرانسه نتایج مثبتی مانند کاهش هزینه های سیاست خارجی و ارتقای
جایگاه این کشور در خاورمیانه را به دنبال داشته است.
خلاصه ماشینی:
"با روی کار آمدن ژاک شیراک ، رئیس جمهور راست گرای فرانسه در سال ١٩٩٥ که به دلیل تغییرات نظام بین المللی یعنی فروپاشی شوروی ، اولویت های اقتصاد خصوصی در این دوره بیشتر شده بود وی سعی نمود تا در خلأ رقابت های ایدئولوژیکی و سیاسی پیشین ، ضمن مبارزه با سیاست هژمونی طلبی و اقدامات یک جانبه امریکا با دفاع از سیستم چندقطبی بین المللی حضور اقتصادی فرانسه را در بازارهای منطقه ای به ویژه در خاورمیانه و شمال آفریقا تقویت کرده و از نقطه نظر امنیتی نیز بر جریان آزاد و مداوم انرژی تأکید کند.
همان گونه که در بخش های مختلف این نوشتار و در بررسی فرضیه ارایه شده ، مطرح گردید گرچه فرانسه برای کاهش هزینه های سیاست خارجی و ارتقای جایگاه و نقش بین المللی اش سیاست عمل گرایی و امریکاگرایی را در پیش گرفته ، اما ساختار تک قطبی موجود نظام بین المللی مطلوب این کشور نیست و برعکس فرانسه می خواهد با تلاش برای استقرار یک نظام چندقطبی به شکل بنیادی تری اهداف و اصول سیاست خارجی خود را برای دستیابی به یک موقعیت تثبیت شده بالاتر تعریف و تعقیب نماید، اما از آنجا که مقطع کنونی نظام بین الملل ، شرایط حساس و پرهزینه دوران گذار است ، فرانسه به دلیل ضعف قدرت ملی و عدم انسجام در میان اعضای اتحادیه اروپایی و رقابت های شدید فیمابین آنها چاره ای جزو عمل گرایی و فراآتلانتیک گرایی برای خود نمی بیند."