چکیده:
نخبگان سیاسی در کشورهاي اقتدارگرا و نیمه اقتدارگرا که ابزارهاي اعمال قدرت را اغلب به صورتی کامل و متداوم در اختیار دارند می توانند نقشی محوري در مسیر توسعه یا عدم توسعه سیاسی در این دسته از کشورها ایفا نمایند.در این راستا بررسی چگونگی ایفاي این نقش مهم در تاریخ معاصر ایران و
بویژه در دوره پس از کودتاي 28 مرداد 1332 که با افزایش قدرت نهاد سلطنت همراه بود تا انقلاب اسلامی،ازاهمیت بسیاري به جهت کمک به شناخت عوامل تاثیرگذار در روند عدم پیشرفت یا پیشرفت ناچیز توسعه سیاسی در ایران برخورداراست.مقاله پیش رو این پرسش را مطرح می کند که نخبگان
سیاسی در میانه سالهاي 1332 تا 1357 چه نقشی در توسعه سیاسی ایران ایفا نموده اند؟ فرضیه مقاله اینست که نخبگان سیاسی ایران در دوره مذکوراز طریق اقداماتی همچون ایجاد قدرت هرمی و سلسله مراتبی،سواستفاده از قدرت و فساد،ممانعت از برگزاري انتخابات آزاد و اعمال تقلب در انتخابات،سرکوب مطبوعات آزاد و مستقل و همچنین سرکوب احزاب و دسته جات مستقل نقشی
بازدارنده در مسیر تحقق توسعه سیاسی در ایران ایفا نمودند.
خلاصه ماشینی:
به نظر او "بنیادی ترین جنبه نوسازی سیاسی، مشارکت سیاسی مردم در سطحی بالاتر از دهکده و شهر، دخالت گروه های اجتماعی سراسر جامعه در سیاست ، و ساخته و پرداخته / شدن نهادهای سیاسی نوین برای سازمان دادن این مشارکت است .
را شامل می شود؛ویژگی های نظام سیاسی محمدرضا شاه که بیشتر به آن ها پرداخته شد باعث شده بود که قدرت چندانی به نخبگان این قوه سپرده نشود.
"(٢٦) 50 ممانعت از برگزاری انتخابات آزاد و سالم ، مانع از شکل گیری مشارکت سیاسی گروه های مردم و سیاسی شدن آن ها و همچنین قهر گروه ها و احزاب سیاسی غیر دولتی با نظام سیاسی و نخبگان سیاسی آن گردید و لاجرم مشارکت سیاسی که یکی از لوازم بسیار مهم توسعه سیاسی در یک کشور است ، در ایران دوره محمدرضاشاه و خصوصا دهه ١٣٥٠ که با حضور تنها یک حزب دولتی (رستاخیز) و اعمال شدیدترین گونه تقلب صورت گرفت ، به واژه ای صوری و بی معنا تبدیل گردید بود.
حال با توجه به این چهارچوب و در بررسی نقش نخبگان سیاسی ایران در دوره تاریخی ١٣٥٧-١٣٣٢می توان بیان داشت که نخبگان سیاسی مذکور هیچ ارزشی برای توسعه سیاسی و دمکراتیک جامعه قائل نبودند.
در این راستا و در ارتباط با نخبگان سیاسی ایران در دوره مذکور می توان ابراز داشت که آنها معتقد به توسعه سیاسی نبودند و علی رغم توسعه و تحولی که در زمینه های اقتصادی،زیربنایی و اجتمایی در جامعه ایران در حال تکوین بود، کوچکترین نشانه ای از مشارکت سیاسی که از لوازم اصلی توسعه سیاسی است وجود نداشت .