چکیده:
مسئله ي تحقيق حاضر، بررسي رابطهي تعارض كار ـ خانواده و بحران هويت زنان شاغل است كه با بهرهگيري از تئوري هويت و تئوري نقش و با تاكيد بر تئوري فرايند كنترل هويت پيتر بورك و ديدگاه كميابي استفاده شده است.تحقيق با روش پيمايشي و با استفاده پرسشنامه انجام شده است. با استفاده از فرمول كوكران تعداد 310 نفر از زنان به روش نمونهگيري خوشه اي انتخاب شده و مورد پرسش قرار گرفته اند.تجزيه و تحليل داده ها در دو سطح آمار توصيفي و استنباطي با استفاده از مقايسهي ميانگين ها، رگرسيون و تحليل مسير صورت گرفته است. يافته هاي پژوهش نشان داد كه بين همزماني نقش هاي شغلي ـ خانوادگي زنان با تجربهي تعارض كار ـ خانوادهي آنان رابطهي مستقيم و معناداري وجود دارد و عامل خانواده و انتظارات نقش خانوادگي تغييرات بيشتري از تعارض را تبيين مي كند. بين حمايت اجتماعي خانواده از فرد شاغل و تجربهي تعارض كار ـ خانواده رابطهي معنادار و معكوسي برقرار بود و نهايتاً رابطهي معنادار و مستقيمي بين تجربهي تعارض كار ـ خانواده و بحران هويت زنان مشاهده شد كه اين بيانگر اهميت نقش ها و تعارض نقش بر هويت و بحران هويت زنان است.
خلاصه ماشینی:
"جدول 9: آنالیز واریانس رگرسیون مدل مجموع مجذورات SS درجهی آزادی df میانگین مجذورات MS آمارهی F سطح معناداری sig رگرسیون 772/208 5 75/41 03/52 000/0 باقیمانده 301/234 292 80/0 کل 076/443 297 مقایسهی ضرایب استاندارد شدهی رگرسیون برای هر یک از متغیرهای مستقل نیز نشان میدهد که بیشترین میزان تأثیر بر بحران هویت در بین متغیرهای مورد بررسی را به ترتیب، تعارض کار ـ خانواده با 59/0، و انتظارات نقش خانوادگی با 24/0 و انتظارات نقش شغلی با 20/0 دارند.
در نهایت، با توجه به اینکه میزان بحران هویت جمعیت نمونهی تحقیق تحت تأثیر تعارض نقشهای شغلی و خانوادگی زنان است و این متغیر نیز از میزان برخورداری زنان شاغل از حمایت اجتماعی خانواده متأثر است؛ همچنین با توجه به اینکه جامعه در حال گذار است و زنان با افزایش سطح تحصیلات و آگاهی خود و به دنبال آن کسب شغل و نقش اجتماعی در بیرون از خانه از هویتهای صرفا مادری و همسری به سمت هویتهای جدید در حرکتاند و با در نظر داشتن این نکته که بخشی از هویت فرد، به تصور و انتظارات دیگران بر میگردد و باید دیگران اطراف فرد نیز هویت او را بپذیرند و تأیید کنند پیشنهاد میشود تا با فرهنگسازی از طریق رسانهها، ارتباطات جمعی و ارائهی برنامههای آموزشی بیشتر در سطح مدارس، همچنین با تغییر در فرایند اجتماعی شدن دختران و پسران در خانوادهها، در تغییر باورها و ارزشهای جامعه قدم برداشته شود."