چکیده:
یکی از بخش های تشکیل دهنده شریعت مقدس اسلام ، احکام و مقررات عملی در زندگی انسانهاست که تحت عنوان فقه از آن یاد میشود. فقه دانش دستیابی به احکام و مقررات مذکور بوده و با اجتهاد فقیه در منابع معتبر و تقلید دیگران از یافته اجتهادی وی باب مرجعیت مطرح میگردد. لازم است شیوه اجتهادی او منطبق بر روش های صحیح علمی استنباط حکم بوده تا از او تقلید شود. از ویژگیهای مطرح برای چنین مرجعی، اعلمیت او در حوزه احکام شرعی است . هدف از این تحقیق بررسی شرط اعلمیت در تقلید می باشد به این معنا که آیا در مسئله تقلیدمکلف می تواند به غیراعلم رجوع کند؟ آیا عمل به فتوای مجتهد غیراعلم مسقط تکلیف می باشد یا اینکه اعلمیت شرط رجوع می باشد.ازاین رو سعی شده مسئله اشتراط اعلمیت به صورت نه چندان مفصل مورد نقد و بررسی قرارگیرد. باتوجه به اینکه مسئله مورد بحث فقهی می باشد روش تحقیق در این پژوهش روش توصیفی –تحلیلی بوده و علاوه بر ذکر اقوال موجود در مسئله به بررسی و تبیین آنها پرداخته شده است .
خلاصه ماشینی:
مراد از اعلم - تعابیر فقها و اصولین در تعریف اعلم و بیان ملاکهای اعلمیت متفاوت است : سید محمد کاظم طباطبایی یزدی در این زمینه مینویسند: «اعلم کسی است که در تطبیق قواعد اصولی و فقهی بـر مسـائل و فروع فقهی از دیگران مهارت بیشتری داشته و بهتر بتواند از ادله موجود استنباط کند»( طباطبایی یزدی،١٤٠٩).
محقق اصفهانی قائل است که ملاک اعلمیت قوت نظر در تحصیل حکم از مدارک عقلی و نقلی است اما از دو جهت یکی از نظر مبادی و مقدمات تحصیل حکم و دیگری چگونگی تطبیق حکم بر مصادیقش (غروی اصفهانی ،١٣٨٧)بنـابراین اگـر اجتهـاد بـه معنای قوه رد فروع به اصول باشد در این صورت دو مرحلۀذکر شده در بیان محقق اصفهانی به عنوان مراحـل اسـتنباط فقهـی خواهند بود و اختلال در هر یک از مراحل موجب اختلال در اعلمیت میشود.
به بیان دیگر اگر بناء عقلاء در امور مورد نیازشان در زندگی رجوع به اعلم و افضل اسـت اثبـات ایـن مبنا به عنوان یک حجت شرعی دال بر لزوم رعایت آن در مسأله تقلید قابل اثبات نیسـت زیـرا در مسـائل مربـوط بـه شـریعت هرچند رسیدن به حکم واقعی مطلوب است اما مردم به دنبال این هستند که وظیفه خود را براساس حجت شرعی انجام دهند.
از این دلیل پاسخ داده شده که : تشخیص اعلمیت شخص به سختی تشخیص اصل اجتهاد نیست ، چـرا کـه دسترسـی بـه آرای اعلم از طریق مراجعه به رساله های عملیه و کتب فقهی مدون امکان پذیر است ، از سوی دیگر بر فرض حرجی بودن آن بایـد بـه مقـداری کـه حرجـی اسـت اکتفـا کـرده و نسـبت بـه مقلـدینی کـه مسـتلزم عسـر و حـرج نیسـت تقلیـد از اعلـم را واجـب دانست (خراسانی،١٤٢٣) به عبارت دیگر وجوب تقلید اعلم فقط از شخصی که حرجی باشد نفی میشود ولی برای غیر او وجوب همچنان باقی است .