چکیده:
رهايي و مقاومت به مثابه هدف نهايي طرح هاي پژوهشي فوكو، مسئله است كه در عين اهميت، كمتر بدان توجه شده است. اين مقاله، پس از توصيف و تحليل مقاومت از منظر فوكو، به نقد مبنايي آن بر بنياد برخي مفروضات انسان شناسي مفروض در آن پرداخته است. ازآنجاكه سوژه زدايي يا نفي سوژه، كانون بحث مقاومت در انديشه فوكو مي باشد، مقاومت همچون سوژه بر محور هاي سه گانه حقيقت، قدرت و اخلاق دوران دارد. مقاومت چون كاربست نيرو، در مقابل قدرت و رژيم حقيقت آن است همچون قدرت داراي دو شكل ايجابي و سلبي است. شكل ايجابي مقاومت، كه خارج از چارچوب سلطه به وجود مي آيد، از ديد فوكو به صورت زيبايي شناسي خود ظهور مي كند. اما جوهر مقاومت سلبي را نفي و امتناع از انقيادِ حاصل از رژيم حقيقت - قدرت و محدوديت هاي بر سازنده آن، در جهت نيل به رهايي و آزادي شكل مي دهد كه خود به دو صورت نظري و عملي قابل تقسيم است.
خلاصه ماشینی:
"اما جوهر مقاومت سلبی را نفی و امتناع از انقیاد حاصل از رژیم حقیقت - قدرت و محدودیتهای بر سازنده آن، در جهت نیل به رهایی و آزادی شکل میدهد که خود به دو صورت نظری و عملی قابلتقسیم است.
میشل فوکو، قدرت، حقیقت، مقاومت، سوژهزدایی، سیاست حقیقت، اخلاق مقاومت، مبانی انسانشناسی مقدمه فوکو گرچه در باب قدرت بسیار سخن گفته است، اما دلآشوبه و دغدغه بنیادین وی، چنانکه خود نیز در مقاله «سوژه و قدرت» - مقالهای که حکم وصیتنامه فلسفی برای فوکو دارد- اشاره کرده است: مسئله بنیادین او نه قدرت بلکه، سوژه است (فوکو، 1389 الف، ص 407-408).
بنابراین، در مقابل روابط قدرت و رویههای انقیادسازی آنها، «پرسش استراتژیک برای فوکو این است که چگونه میتوان بر روابط قدرتی که بر ما اثر میگذارند، اثر گذارد، و در چه جهتی؟» (باتلر، 1392، ص 294) ازآنجاکه بدن فردی و اجتماعی، طی گفتمانهای علمی، کردارهای شکافانداز و معطوف به خود به ابژة روابط قدرت- معرفت بدل گشته، و محل عبور و ادغام خطوط نیروهای قدرت قرار گرفته، لذا آنچه فوکو در عرصههای مقاومت میجوید، بیرون کشیدن بدنها، جمعیتها و زندگیها و لذتهای آن، از چنگ قدرت و اختلال در رویههای انقیادسازی آن است.
این روح واقعی و غیرجسمانی به هیچ رو جوهر نیست؛ بلکه عنصری است که در آن اثرهای نوعی قدرت و ارجاعی به یک دانش به یکدیگر پیوند میخورند، چرخدندهای که از رهگذر آن، مناسبات قدرت دانشی ممکن را موجب میشود و دانش اثرهای قدرت را تداوم میبخشد (فوکو، 1392، ص 42) فوکو از این نفس، همچون زندان بدن تعبیر میکند که برای انقیاد تمام نیروهای عاصی بدن عمل میکند."