چکیده:
در طول تاریخ 3400 ساله یهودیان از زمان حضرت موسیj به بعد، اعتقاد به معاد و مفاهیم مرتبط با آن در خصوص آخرالزمان تحولات بسیاری داشته است. تا قبل از دوران اسارت بابلی، آموزه درخور توجهی درباره اعتقاد به معاد نزد بنیاسرائیل دیده نمیشود، اما بعد از اسارت بابلی، اعتقاد به معاد نزد ایشان پدید میآید. در دورانهای بعد تحت سلطه رومیان و آوارگی بزرگ، عقیده به ظهور مسیحای منجی و مباحث آخرالزمان نزد یهودیان برجستگی بیشتری یافت. در فلسفه و عرفان قرون وسطا نیز طیفی از دیدگاههای راجع به معاد نظیر انکار معاد جسمانی، جزئیات بهشت و جهنم و تناسخ محل بحث واقع شد. در عصر حاضر، با ظهور صهیونیسم، در میان یهودیان افراطی صهیونیست، تشکیل دولت مستقل و قدرتمند یهودی در کشور اسرائیل بر توجه به آخرت و معاد غلبه پیدا کرده است. با وجود این، نزد یهودیان ارتدوکس عقیده به معاد یکی از اصول دین یهودی محسوب میشود. به نظر میرسد سیر تحول اعتقاد به معاد نزد یهودیان محصول وضعیت تاریخی آنان بوده است؛ به طوری که این عقیده در ایام مصیبتبار یهودیان محل توجه قرار گرفته و در ایام خوشی آنها نادیده انگاشته شده است. در مقاله حاضر، به روش توصیفی، سیر تحول اعتقاد به معاد در تاریخ یهودیت بررسی خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
به نظر میرسد سیر تحول اعتقاد به معاد نزد یهودیان محصول وضعیت تاریخی آنان بوده است؛ به طوری که این عقیده در ایام مصیبتبار یهودیان محل توجه قرار گرفته و در ایام خوشی آنها نادیده انگاشته شده است.
پرسش اصلی این است که: سیر تحول اعتقاد به معاد در تاریخ یهودیت چگونه بوده است؟ با توجه به ظهور بسیاری از انبیای الاهی در میان بنیاسرائیل، یهودیت، دینی توحیدی محسوب میشود.
اعتقاد به معاد و مباحث مربوط به ظهور منجی و داوری و عدالت در پایان جهان و قیامت از زمانی نزد یهودیان پیدا شد که آنها در مقاطع مختلف تاریخی دچار آوارگی و بدبختی شدند و بعد این عقاید نزد ربیها (فقهای یهودی)، فلاسفه و عرفا در معرض تفسیرهای مختلف قرار گرفت.
در تعالیم انبیای اولیه «روز یهوه» که در اصل روز انتقام خداوند از گناهکاران، عهدشکنان و کافران در هنگام استقرار حکومت یهوه بر قوم برگزیده خود در همین جهان بوده است، در دوره بعد از اسارت بابلی به تحولی بزرگ و آخرالزمانی تبدیل شده است؛ به طوری که پاداش و کیفر دیگر خاص زندگان نیست، بلکه برای همه انسانها است؛ همه مردگان دوباره زنده میشوند و پس از داوری نهایی به سعادت یا شقاوت ابدی میرسند و کسی که آغازگر این تحول بزرگ است، صرفا پادشاه بنیاسرائیل نیست، بلکه پادشاه همه جهانیان است (مجتبایی، 1374: 1/138).