چکیده:
نظریه امر بین الامرین رهنمونی است که معصوم در مخالفـت بـا جبـر و تفویض ارائه نمـوده و متکلمـان و فلاسـفه شـیعه در تبیـین آن تقریرهـای مختلفی ارائه داده اند. از جمله آنها تقریری است که حکیم قاضی سعید قمی ارائه کرده است . وی در صدد است تا به این سوال پاسـخ دهـد کـه در فعـل آدمی رابطه فاعلیت الهی و انتساب فعل به انسان چیست و چگونه مـیتـوان بین این دو نوع فاعلیت یا انتساب جمع نمود. قاصی سعید در تقریر خود هر گونه انتساب افعال انسان به خداونـد را چـه بـی واسـطه - چنانچـه اشـاعره میگویند- و چه با واسطه - چنانچه فلاسفه مشـاء قائلنـد- باطـل مـیدانـد. هم چنین وجوب سابق فعل را باطل دانسته آن را نوعی جبر میداند. از طرف دیگر فعل انسان را به خودش منتسب میکند و بیان مـیکنـد کـه در مقـام صدور فعل انسان تنها یـک اراده و مشـیت وجـود دارد، و آن اراده و مشـیت انسان است . با این وجود وی مشیت انسان را تجلی مشیت خداوند میداند و با این دیدگاه انسان را در مشیت و صدور فعل ، غیر مستقل میداند.
خلاصه ماشینی:
"(همان ) قاضی سعید در این مورد مثال خورشید را مطرح میکند و میگوید خورشـید دائـم - الاضائه است ، ولی گاهی برخی مکان ها نـور دریافـت نمـیکننـد در ایـن جـا نـور نـدادن خورشید به این علت است که موضوع قابل استضائه یافت نشده است ، اگـر مـانع برطـرف شود نور نیز به آن جا میتابد، تابیدن نور یعنی تعلق نور حادث شد نه این کـه نـور حـادث شده باشد؛ زیرا نور افشانی برای خورشید دائمی است .
(همان : ١٩١) قاضی سعید سپس به بیان اشکالاتی میپردازد که بنابر اعتقاد به جبر لازم میآید: اشکال اول که در کلام امام نیست و قاضی سعید خود مطرح میکند ایـن اسـت که جبر مستلزم این است که ثواب و عقاب ، تکلیف و شرایع باطل شوند و مـدح و مـذمت بر کسی وارد نشود؛ چرا که کسی کاری انجام نمیدهد و همه کارها توسط خـود خداونـد انجام میگیرد.
مسئله این است که آیا برای افعال عباد وجوب سابقی بایـد محقـق شـود یـا خیـر؟ یعنـی آیـا معلول که از علت صادر میشود باید ابتدا وجوب داشته باشد تا صادر شود یـا بـدون وجـوب سـابق صادر خواهد شد؟ تمام تلاش قاضی سعید این است که وجوب سابق را چه در مـورد فاعلیـت خداونـد و چـه در مورد فاعلیت عباد باطل کند چرا که معتقد است اگـر وجـوب سـابقی باشـد، ایـن وجـوب علـت را مضطر میکند که معلول را صادر کند؛ زیرا معلول واجب الصـدور شـده اسـت ."