چکیده:
بينامتنيت يكي از مباحث مهم در نظريه هاي ادبي معاصر است كه در ايران نيز عمدتاً به سبب هماهنگي با سابقه و ذائقه ي پژوهشي ايرانيان در زمينه ي بررسيِ وام گيري ها و تاثير و تاثر متون، در صدر نظريه هاي ادبي نشست و در كانون توجه بسياري از پژوهشگران قرار گرفت. در اين مقاله، با استفاده از روش توصيفي تحليلي و بهره گيري از رويكرد بينامتنيت، به ويژه ديدگاه ژني درباره ي بينامتنيت قوي (ارتباط متون در دو سطح صورت و مضمون) و آراي بلوم درباره ي اضطراب اثرپذيري، پيوندهاي متنوع و مشابهت هاي فراوان دو منظومه ي «آرش كمان گير» كسرايي و «خوان هشتم» اخوان كشف و تحليل شده و اثرپذيري گسترده ي اخوان از كسرايي به اثبات رسيده است. نتايج اين بررسي نشان مي دهد كه ميان اين دو منظومه پيوند مستحكم بينامتني وجود دارد. اين پيوند از نظر اشتراك در گونه ي حماسه و اسطوره محوري بر «تداوم»، از نظر اشتراك در درون مايه ي سياسي اجتماعي، فضاسازي آغازين، راوي و موسيقي بيروني بر «تطابق» و از نظر ساختار زباني و پايان بندي بر «تكامل» استوار است؛ اما اخوان براي رهايي از اضطراب اثرپذيري تلاش كرده است شعر خود را از منظومه ي كسرايي ممتاز و متمايز نشان دهد.
خلاصه ماشینی:
"بررسی دیدگاه های اخوان درباره ی «آرش کمان گیر» براسـاس نگـاه روان شناسـانه ی بلوم و ایده ی اضطراب اثرپذیری او، نشـان دهنـده ی آن اسـت کـه پیشـاهنگی و توفیـق کسرایی در منظومه های حماسی نو و به ویژه بهره گیری او از اسطوره ای نـاب و سرشـار از احساسات میهن دوستانه ، نوعی حس رقابت را در عین تقلیـد و اثرپـذیری در اخـوان ایجاد کرده است ؛ چنان که اخوان حتی از اینکه مضمون بکری مانند اسطوره ی آرش ، نـه به دست او که به دست شاعری دیگر افتاده ، حسرت میخورد: «ایـن مضـمون اگـر بـه دست کسی میافتاد که در زبان حماسی بیشتر ورزیده بود، شاید یک شاهکار درمیآمد؛ اما این شعر شاهکار لنگانی است که به دلیل مضمون زیبا، برداشت خوب و تأثیر ابتـدا و انتهای یک شعر و نیز عدم درک مردم از ایراد آن ، موفق بوده و درمیان مردم پذیرفته شـده است »(همان : ٢٩٤).
اخوان با وجود این تکرار و اثرپذیریهای گسترده از کسرایی، با استفاده از شگردهای بلاغی و توانمندیهای ادبی خویش و نیـز جبـران ضـعف هـای کسرایی، به ویژه در بخش زبان ، در پی آن است تا خود را از اضطراب اثرپذیری و تقلید از کسرایی رهایی دهد؛ اصالت و هویتی مستقل به اثر خویش بخشد و آن را در مقـامی فراتر از «آرش کمان گیر» بنشاند؛ اما ارزیابی این دو شـعر از نظـر گسـترش در جامعـه ، به عنوان یکی از مهم ترین معیارهای داوری دربـاره ی ارزش یـک اثـر، حـاکی از تـداوم سیطره ی «آرش کمان گیر» اسـت ؛ زیـرا ایـن منظومـه بـا وجـود گسـتردگی جنبـه هـای تغزلیاش ، در هر سه سطح نخبگان ، طبقـه ی متوسـط و تـوده ی مـردم بـه عنـوان اثـری حماسی نفوذ یافته است ؛ حال آنکه «خوان هشتم »، با وجود سـاخت و پرداخـت کـاملا حماسیاش ، در کانون توجه نخبگان و طبقه ی متوسط قرار گرفته ، امـا در میـان تـوده ی مردم شهرت پیدا نکرده است ."