چکیده:
هدف این مقاله ، بررسی و تحلیل نوآوری های ابن نصوح شیرازی، شاعر قرن هشـتم و نقش پیک ها درمنظومه ی محبت نامه است . محبـت نامـه ازمنظومـه هـایی اسـت کـه زیرمجموعه ی «ده نامه »ها قرارمی گیرد. ده نامه ، منظومه ای عاشقانه وروایـی اسـت در قالب تلفیقی غزل و مثنوی که بر اساس تبادل نامـه میـان عاشـق و معشـوق ، شـکل می گیرد. الگوی اصلی اغلب ده نامه سـرایان ، ده نامـه ی اوحـدی مراغـه ای اسـت ؛ امـا ابن نصوح دراین عرصه ، دست به نوآوری هایی زده است . هنرنمایی ابن نصوح دراین است که درمنظومه ی خود، هم بر تعداد پیک ها افزوده وهم بسیار هوشـمندانه ، ایـن پیک ها را درخیال آفرینی به کار برده است . محبت نامه ده پیک دارد: ماه ، خورشید، باد صبا، باد شمال ، شانه ، آیینه ، شمع ، پروانه ، گل و بلبل . درحقیقت ، ابن نصوح ده نامه ی خود را نه برپایه ینامه ها، بلکه براساس این ده پیک بنا کرده است . به عبارت دیگر، نه تنها نامه ها درمحبت نامه بر اساس گفت وگوی میان عاشق یا معشوق با پیک ها شکل میگیرند، بلکه پیش برد روایت نیز برعهده ی پیک هاست . ابن نصوح هنرمندانه میان هر پیک ، فرستنده وگیرنده ی آن تناسبی دلنشین برقرار ساخته است . همچنین این ده پیک در مضمون آفرینی، ساخت وتداعی تصاویر و فضاسازی ، درمحبت نامه نقشی اساسی دارند. مهم ترین پیک محبت نامه ، پیک ششم ، یعنی آینه است . ابن نصوح درمحبت نامـه به خوبی از این پیک و رمز آینه بهره برده است . این پیک ، نقطه ی عطـف روایـت در محبت نامه است . معشوق پس ازدیدن حقیقت عشق درآینه وآگاهی از اتحاد عاشق و معشوق ، دگرگون می شود و پس از آن است که مقـدمات وصـال ، فـراهم مـی گـردد. پژوهش هایی بدین شیوه ، می تواند درشناساندن ارزش ادبی ده نامـه هـا، بسـیار مـوثر باشد؛ گونه ای که تقریبا ناشناخته مانده است .
خلاصه ماشینی:
"٤. تناسب پیک ها با فرستنده ی آن ها سوال بسیار مهم دیگری که باید بدان پاسخ داده شود،این اسـت کـه آیـا ابـن نصـوح ، پیک های محبت نامه را هدفمندانتخاب کرده است ؟ به عبارتی دیگـر، آیـا تناسـبی میـان پیک هاوموضوع عاشقانه ی ده نامه وجود داردیانه ؟پاسخ این سـوال بـایـک بررسـی ساده و اجمالی ،مثبت است :ماه وخورشیدمشبه به هـای مشـهور معشـوق و عاشـقند و شمع و پروانه ؛گل و بلبل عاشـق ومعشـوق هـای مشـهورند؛ بـاد صـباو بـاد شـمال ، پیک های مشهورمیان عاشق ومعشوقند وشانه وآیینه نیز ازلـوازم معشـوق بـه شـمار میروند.
ابـن نصوح هوشمندانه و به زیبایی ، ازرمز آینه و اتحاد عاشق و معشـوق بهـره بـرده اسـت ؛ مثلا وقتی آینه می خواهد پیغام معشوق رابه عاشق برساند، کلامی به زبـان نمـی آورد و میگوید که آیینه ی عاشق ،روشـن اسـت و صـورت حـال و نقـش دوسـت را خواهـد پذیرفت ونیازی به بیان پیغام دوست نیست : تــوخــوددرخــاطرآیینــه تمثــال تصــورکــرده باشــی صــورت حــال چـه گـویم بـا تـو سـر سـینه روشـن کــه عاشــق رابــود آیینــه روشــن دل ایـــن دوســـت نقـــش اوپـــذیرد دل آن دوسـت هـر نقشـی کـه گیـرد (ابن نصوح شیرازی، ٥٣:٢٠٠٤-٥٤) این روند است که باعث می شود خود معشوق درآخرین بخـش محبـت نامـه ، بـه صراحت ازاتحاد عاشق ومعشوق سخن گوید: اگرچـــه مـــن گـــل بـــاغ جمـــالم ســزدکــزعشــق چــون بلبــل بنــالم چو عشـق آمـد گـل و بلبـل یکـی دان که شد شاه و گدا در عشق یک سـان تــو را افتــاده بــا عشــق گلــی کــار مــــرا تــــن زآرزوی بلبلــــی زار تو ازجان شسته ای در عشق گل دسـت مــرا دل درهــوای بلبلــی مســت (همان :٧٨) در تکمیل بحث مونث ومذکر بودن پیک هابایـد گفـت اتحـاد عاشـق ومعشـوق (بلبل وگل )دراین ابیات می تواند توجیهی برای عدم تناسب جنسیت دوپیک آخـر بـا فرستنده های آن ها باشد."