چکیده:
هدف از اين پژوهش، مقايسه تنظيم شناختي هيجان، منبع كنترل و معناجويي در زنان وابسته به مواد و عادي بوده است. روش پژوهش از نوع پژوهش هاي علي- مقايسه اي بود. جامعه آماري اين پژوهش را تمامي زنان معتاد مراجعه كننده به مراكز ترك اعتياد زيرنظر بهزيستي شهر تبريز در زمستان 1394 تشكيل مي دادند كه از سه مركز درمان و بازتواني ترك اعتياد اميد، نور و خانه سبز، به روش نمونه گيري تصادفي خوشه اي، يك مركز انتخاب و 50 نفر به صورت تصادفي انتخاب شدند؛ و جهت مقايسه از بين زنان عادي مراجعه كننده به مراكز خانه سلامت 50 نفر به روش تصادفي ساده به عنوان گروه مقايسه انتخاب شدند. گرد آوري داده ها با استفاده از پرسش نامه ها ي تنظيم شناختي هيجان گرنفسكي و همكاران، منبع كنترل راتر و معنا در زندگي استيگر و همكاران، انجام شد. براي تجزيه و تحليل داده ها از آزمون تحليل واريانس چند متغيري مانوا استفاده شد. نتايج تحليل نشان مي دهند كه زنان وابسته به مواد بيش تر از راهبردهاي هيجاني منفي (ملامت خويش، نشخوار ذهني، فاجعه آميزي و ملامت ديگران) استفاده مي كنند (001/0). هم چنين، نتايج نشان مي دهند كه ميانگين نمره هاي كنترل دروني به گونه اي معنادار در زنان عادي از زنان وابسته به مواد بيش تر است؛ زنان وابسته به مواد بيش تر از كنترل بيروني استفاده مي كنند (001/0) و معنا در زندگي زنان عادي بيش تر از زنان وابسته به مواد است (001/0)؛ بنابراين، مي توان گفت آموزش هاي لازم براي بكارگيري راهبردهاي مثبت تنظيم هيجان، تغيير منبع كنترل از بيروني به دروني و يافتن معنا در زندگي جهت پيشگيري از بروز جرايم در بين زنان ضروري بنظر مي رسد.
خلاصه ماشینی:
"نتایج بدست آمده از تحلیل دادهها نشان میدهد که بین زنان عادی و وابسته به مواد در تنظیم شناختی هیجانی تفاوتی معنادار وجود دارد، زنان دارای سوی مصرف مواد در مدیریت هیجان ها خود دچار مشکل هستند و از راهبردهای هیجانی منفی (ملامت خویش ، نشخوار ذهنی، فاجعه آمیزی و ملامت دیگران) استفاده میکنندکه این نتایج با یافته های پارکر و همکاران ( ,Parker ٢٠٠٨,Wood &Taylor, Eastabrook, Schell ) گلداسمیت (٢٠٠٩ ,Goldsmith)،اژهای و همکاران (٢٠١٥ ,Erami &Ejei, Gholamali Lavasani ) و نجفی و همکاران ( & Najafi, Mohammadyfar ٢٠١٥ ,Abdolahi) مبنی بر این که افراد دارای سوی مصرف مواد نمیتوانند برانگیختگی و هیجانهای خود را کنترل کنند، همسو میباشد.
هم چنین ، نتایج نشان میدهند که زنان وابسته به مواد بیش تر از منبع بیرونی استفاده میکنند که این نتایج با یافته های بشارت (١٣٨٦)، توماس و استیتز (٢٠٠٣ ,Stetz &Thomas )، بسامی و قرهتپه (٢٠٠٩ ,Bassam& Gharetapeh)، اصغری و همکاران ( ,Ahmadi &Asghari, Kurdmirza ٢٠١٣) و توریانو و همکاران (٢٠١٢,Turiano, Shawn, Whiteman, Hampson, Roberts&Daniel) مبنی بر این که در افراد دارای منبع کنترل بیرونی به دلیل ویژگیهای رفتاری خاص، گرایش به اعتیاد بیش تر است ، همسو میباشد و این را میرساند که منبع کنترل بیرونی برای سلامت روانشناختی و سلامتی افراد زیان بار است .
هم چنین ، نتایج پژوهش نشان میدهند که زنان وابسته به مواد نسبت به زنان عادی معنای کم تری در زندگی دارند و بیش تر در جستجوی هدف هستند که با یافته های جود و همکاران (نقل از ٢٠٠٤ ,Tabrizi) و عارلو و همکاران (١٩٨٧,Harlow, Newcomb& Bentler) همسو میباشد."