چکیده:
خانواده نخستين نهاد اجتماعي و يكي از آسيب هاي اجتماعي مهم آن، خشونت است. هدف پژوهش حاضر پيشبيني ابعاد خشونت خانگي براساس راهبردهاي مقابلهاي در زنان قرباني خشونت بود. پژوهش از نوع همبستگي بود. با استفاده از روش نمونهگيري تصادفي چندمرحلهاي 114 زن قرباني خشونت خانگي به عنوان نمونه انتخاب شدند. شركتكنندگان پرسشنامههاي راهبردهاي مقابله با استرس(لازاروس و فولكمن)، پرسشنامه خشونت خانگي را تكميل كردند. نتايج تحليل رگرسيون چندگانه نشان داد كه راهبردهاي مقابله با استرس گريز و اجتناب، پذيرش مسئوليت با خشونت جسماني همبستگي منفي و معنادار دارند در حالي كه، مولفه حل برنامهريزي شده مساله با خشونت جسماني همبستگي مثبت و معنادار نشان داد. متغيرهاي گريز و اجتناب و حمايت اجتماعي با خشونت غيرجسماني همبستگي مثبت و معنادار داشتند. در عين حال، همبستگي پذيرش مسئوليت با خشونت غيرجسماني منفي و معنادار بود. تحليل داده ها نشان داد كه به طور كلي بين متغير راهبردهاي مقابلهاي با خشونت عليه زنان همبستگي معني دار وجود دارد و براساس راهبردهاي مقابلهاي مي توان خشونت عليه زنان را پيش بيني كرد.
The family is first social institute and one of its important social pathology is domestic violence. The main objective of this research was to predicting dimensions of domestic violence upon coping strategies domestically women victim. This research was correlational studies. With multistage random sampling 114 married women who reported domestic violence in their files were selected. Participants answered to three questionnaires: Lazarous test، Domestic Violence Questionnaire. The results showed that coping strategies such as escape and avoidance، responsibility have negative correlation with physical violence، while planned problem solving had a meaningful positive correlation with physical violence. Escape and avoidance variables as well as social support had meaningful positive correlations with psychological violence، while responsibility had a negative correlation with it. Data analysis showed that in general، there is significant correlation between the coping strategies with women who reported domestic violence and it could predict domestic violence based on coping strategies.
خلاصه ماشینی:
نتایج پژوهشها نشان دادهاند زنان قربانی خشونت بیشتر راهبردهای مقابلهای 6 هیجانی و اجتنابی را به کار میبرند(صابریان، آتش نفس و بهنام، 1383؛ والدروپ و رسیک 7 ، 2004 و اندلر و پارکر 8 ، 1994 به Hoffman, Demo & Edwards Anderson & Bushman Forsyth Siege & Senna.
Kohnamy & Smith Walker, Staton & Leuke Feld Eriksson, Von der Pahlen, Sarkola & Seppa گرچه در مرور کلی بر پژوهش های جمعیت شناسی انجام شده در ایران به نتایج متناقضی برمیخوریم؛ برای مثال افزایش سن در مواردی به افزایش خشونت و در موارد دیگر به کاهش خشونت و حتی در برخی موارد بی ارتباط با خشونت گزارش شده است؛ از طرفی تحصیلات بالای زنان، هم به افزایش و هم به کاهش خشونت انجامیده است؛ همین امر درباره اشتغال به کار زنان نیز صدق میکند؛ یعنی زنان شاغل در مقایسه با سایر گروهها تحت خشونت کمتری قرار دارند.
نتایج پژوهش نشان داد زنان آفریقایی و آمریکایی قربانی خشونت کمتر از راهبردهای مقابلهای سازگارانه استفاده میکنند، سلامت معنوی پایینتری دارند و حمایت اجتماعی کمتری دریافت میکنند و نشانههای افسردگی و اضطرابی در آنان بیشتر است.
با توجه به اهمیت راهبردهای مقابله ای قربانیان در برخورد با عوامل فشارزا و تأثیر متغیرهای جمعیتشناختی در مسأله همسرآزاری پژوهش حاضر به دنبال یافتن پاسخ برای پرسش اساسی زیر است: آیا ابعاد خشونت خانگی در زنان قربانی بر اساس راهبردهای مقابله ای قابل پیش بینی است ؟ روش این مطالعه بر مبنای مفروضه تحقیقات غیرآزمایشی از نوع همبستگی به انجام رسید.