چکیده:
امروزه باز طرح موضوع « تمدن اسلامی » در گفتمان و ادبیات انقلاب اسلامی ایران بر چه واقعیت تاریخی و عینی استوار است؟، به دغدغه علمی تبدیل شده است. این پژوهش، می کوشد بخشی از این مسئله را با رویکرد آینده پژوهی و مبتنی ایران اسلامی پاسخ دهد. در تاریخ هر ملتی، شناسایی افق ها، راه گشاي بررسی و ترسیم « افق شناسی تاریخی » بر روش آینده آن ملت خواهد بود. ملت ایران با ترسیم افق مهدوي، خود را در مسیر تکامل تاریخی قرار می دهد که به تمدنی زمینه ساز ظهور می انجامد. ایران اسلامی در کشاکش نگاه فعال و منفعل پدیده ظهور، نگاه فعال را برگزید و این نگاه، رشد تاریخی ملت ایران را تا تحقق انقلاب اسلامی به همراه داشت. انقلاب اسلامی نیز با تداوم و خودآگاهی بخشی به این افق گزینی تاریخی، توانست با ترسیم آینده مطلوب خود، یعنی تکامل پیوسته و زمینه ساز ظهور به آینده محتمل آن با عنوان تمدن زمینه ساز دست یابد.
Today، the reappraisal of the topic of the objective and historical basis of "Islamic civilization" in the discourse and literature of the Islamic Republic of Iran’s revolution has become a scientific concern. This study tries to respond to a part of this problem by using the approach of futurology and resting on the method of "exploring the historical horizon" of the Islamic Republic of Iran. In the history of every nation، identifying the horizons contributes to considering and determining the future of the nation. In the conflict between the active approach and passive approach to the phenomenon of the appearance of Imam Mahdi، the Islamic Republic of Iran opted for the active approach that led to the historical development of its nation and the outbreak of the Islamic Revolution. Showing perseverance and raising self-awareness of this historical futurology، Islamic revolution could outline its version as a ground-preparing civilization by determining its bright future i.e. continuous evolution which paves the way for the appearance of Imam Mahdi.
خلاصه ماشینی:
انقلاب اسلامی نیز با تداوم و خودآگاهیبخشی به این افقگزینی تاریخی، توانست با ترسیم آینده مطلوب خود، یعنی تکامل پیوسته و زمینهساز ظهور به آینده محتمل آن با عنوان تمدن زمینهساز دست یابد.
سؤال اصلی پژوهش این است که ملت ایران چگونه و بر چه اساسی توانسته به یک هویت تمدنی، از نوع تمدن زمینهساز دست یابد و خود را در مسیر تحقق آن قرار دهد؟ <H3>آیندهشناسی به روش افقشناسی تاریخی (حرکت در چارچوب افقها)</H3> پیش از هر چیز، این افقها گویای این هستند که هر تاریخی تا کجا و به کجا سیر خواهد کرد.
پرسش این است که آرمانها و افقها، که به اعتبار تحقق نیافتن خارجی آنها، اصولی ذهنی به شمار میآیند، چگونه میتوانند در تاریخ و هویت یک جامعه تأثیرگذار باشند و چگونه عالمی را شکل میدهند که همه چیز در آن رنگ و بوی آرمان به خود گیرد؟ بخصوص «مهدویت» به عنوان افق بلندی، که پیش روی تاریخ ایران شیعی قرار گرفته، چگونه توانسته است تحولات این تاریخ را هدایت کند؟ افق مهدوی محدوده تکوین و تکامل هویت ملی ایرانیان افقها، به منزله حد و مرزهایی هستند که بودن و شدن انسان را تحدید میکنند.
2. ترسیم چنین آینده روشنی برای انقلاب اسلامی و زمینهساز بودن تمدن برآمده از آن، بر پایة ظرفیت گسترده و توان بالقوه بالای این انقلاب توجیهپذیر است و ناشی از نگاه خوشبینانه نیست؛ زیرا ممکن است گفته شود، آیندهنگری خوشبینانه ما نسبت به انقلاب اسلامی، ناشی از تعلق خاطر ما به انقلاب اسلامی است؛ تعلق خاطری که در دورههای تاریخی قبل نیز موجب شده بود اندیشمندانی که در عصر آلبویه یا عصر صفویه حضور داشتند، در مورد این دوره تاریخی، تصور کنند که حکومت اهل مؤمنینی که پیش از ظهور حضرت مهدی( وعده داده شده، همین حکومتها هستند.