چکیده:
در این مقاله، تحولات سیاست گذاري رفاهی و عوامل مؤثر بر روند تحولات
آن در عصر پهلوي بررسی شده است. مسئلۀ اصلی مقاله، شناسایی عوامل
تأثیرگذار بر سیاست هاي اجتماعی در دورة پهلوي است. در مطالعاتی که
تاکنون در این زمینه انجام شده، تحولات سیاست گذاري اجتماعی ایران حول
یک عامل بررسی شده است. فرضیۀ مقالۀ حاضر این است که در دوره هاي
مختلف، عوامل متفاوتی در این زمینه نقش داشته اند و نمی توان کل این دوره
را براساس یک عامل توضیح داد. در این مقاله روند تحولات در سه دورة
رضا شاه، دورة سقوط رضا شاه تا کودتاي 28 مرداد، دورة کودتا تا انقلاب
مورد مطالعه قرار گرفته است. بدین منظور، از طریق مطالعۀ اسنادي و بررسی
مذاکرات مجلس شوراي ملّی، داده هاي لازم گردآوري و تحلیل شده است. تحولات سازمانی و نهادي این دوره ها نشان می دهد که در هر دوره عوامل
متفاوتی در شکل گیري و توسعۀ سیاست هاي رفاهی نقش داشته اند. روي کار
آمدن حکومت پهلوي به عنوان سرآغاز شکل گیري دولت در معناي مدرن آن
در ایران شناخته می شود. در این دوره انواعی از نهادسازي ها در راستاي
ملت سازي و دولت سازي انجام شده است که سیاست هاي رفاهی نیز در
همین چارچوب تحلیل می شود. اما بعد از شهریور 1320 و سقوط دولت
رضا شاه جنبش چپ در ایران فعال شد و مطالبات اجتماعی نقش بیشتري در
شکل دادن به سیاست هاي رفاهی ایفا کرد. اثرگذاري این عامل نیز از اواسط
دهۀ 30 و پس از کودتاي 28 مرداد تقلیل یافت و دولت تلاش کرد با اتکاي
به درآمدهاي رو به افزایش نفت نقش بیشتري در حوزة رفاه برعهده گیرد تا
ضمن ایجاد سطح رفاه نسبی براي گروه هاي مختلف اجتماعی، از این طریق
نوعی کنترل و نظارت اجتماعی را نیز اِعمال کند.
خلاصه ماشینی:
"به بیان ساده، پرسش مقاله این است که طی دورة مورد بررسی چه عواملی در تدوین و اجرای سیاست ها و سازوکارهای حوزة رفاه و تأمین اجتماعی اعم از امدادی، حمایتی و بیمه ای تأثیر داشته اند؟ بدین منظور، علاوه بر بررسی زمینه ها و تحولات تاریخی تأثیرگذار، محتوای برنامه های عمران و توسعۀ ایران نیز در قالب دورهبندی تاریخی مرور میشود.
درحالیکه در دورة اول، شکل دادن به دولت و ملت مدنظر نظام حاکم بوده است ، در دورة دوم مطالبات اجتماعی سهم بیشتری یافته است ، اما در دورة سوم با کنترل جنبش چپ از طریق سازوکارهای مختلف از یک سو و تسریع روند صنعتیشدن از اوایل دهۀ ١٣٤٠ از سوی دیگر، دولت با گسترش سازمانهای دولتی و خیریه های وابسته به دولت نقش بیشتری در توسعۀ سیاست های رفاهی را به عهده میگیرد و در قالب برنامه های مختلف رفاهی سعی کرد ضمن ایجاد سطح رفاه نسبی برای گروههای مختلف اجتماعی، از این طریق نوعی کنترل و نظارت اجتماعی را نیز اعمال کند.
براساس مستندات مربوط به دومین سمینار ملی رفاه اجتماعی و کمیته های مربوط به تدوین برنامۀ ششم ، به نظر میرسد در اواسط دهۀ ١٣٥٠ دستیابی به نوعی استراتژی رفاهی به مسئلۀ سیاست گذاران توسعه ای بدل شده و به ساختارها و نظامهای طبیعی تأمین اجتماعی، تقسیم بندی خدمات، گروههای هدف، تأمین کنندگان خدمات، نقش دولت ، موقعیت بخش غیردولتی و ..."