چکیده:
فلسفه هاي مضاف كه معرفت هاي درجه دو نيز خوانده مي شوند پيشينه اي درخور اعتنا دارند. در حوزه فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق، فلسفه سياست، فلسفه علوم اجتماعي و برخي ديگر از فلسفه هاي مضاف شاهد ادبياتي نسبتاً غني، حتي به زبان فارسي، هستيم؛ اما «فلسفه فقه» را هنوز نمي توانيم دانشي حتي نوظهور تلقي كنيم. بحث از فلسفه فقه، به عنوان دانشي در آستانه تاسيس، قدمتي حدود دو دهه دارد. در اين دوره نه چندان طولاني، ادبياتي در اين باره خلق شده است، برخي سودمند و برخي بي حاصل. در نوشته ها هم تكرار مكررات آزاردهنده است و هم تشتت فوق العاده كه گويي بر سر موضوع واحدي بحث نمي شود. البته اين هر دو آسيب تا حدي فهميدني است؛ چه آنكه دانش هنوز شكل نگرفته است؛ از اين رو بر سر تعريف، هدف، ماهيت، متد، مسائل و نسبت آن با ديگر علوم، خاصه دانش هاي مرتبط همچون اصول فقه، علم كلام، علوم قرآني، علم حقوق و علم اخلاق، اتفاق نظر نيست. در اين فضا، مشاهده تاليف «فلسفه علم فقه»، به حق، خواننده علاقه مند و متامل را به وجد مي آورد. در اين نوشته كوتاه مي كوشم ضمن توصيف و معرفي اين اثر سودمند پاره اي از كاستي هاي آن را يادآور شوم. كتاب «فلسفه علم فقه» با همه امتيازاتي كه دارد از آسيب هاي جدي روشي رنج مي برد؛ چنان كه برخي از ضعف ها در تحليل و گاه بي توجهي به ماهيت فلسفه فقه را نمي توان ناديده انگاشت. اميدوارم اين مختصر براي مولف محترم و خوانندگان محترم سودمند افتد.
خلاصه ماشینی:
رابعا، به این عبارت مؤلف گرامی توجه کنید: آری گاه فلسفه فقه به کار میرود و مراد از آن اصول و مبانی احکام فقهی یا احکام شریعت (بهمعنای خاص) است، ولی این معنا غیر از معنای فلسفه علم فقه است و برای اینکه چنین اشتباهی پیش نیاید لازم است کلمه علم را اضافه کنیم و میان فلسفه فقه و فلسفه علم فقه فرق بگذاریم، همانگونه که میان فلسفه تاریخ و فلسفه علم تاریخ فرق وجود دارد.
آیا در فلسفه علم فقه تنها به روش آزاد عقلی بحث میشود یا در کنار روش عقلی روشهای دیگر علمی نیز مورد استفاده است؛ جایگاه روش نقلی و تاریخی و اجتماعی در این دانش نوظهور چیست؟ آیا اساسا عقل در تحلیلهای فرانگر فلسفه فقه چه جایگاهی دارد؟ بههر روی، لازم است در کتابی درباره فلسفه علم فقه که فصلی از آن به مباحث مقدماتی و معرفی فلسفه فقه اختصاص یافته است روشن شود که آیا در فلسفه علم فقه همچون دیگر فلسفههای مضاف تلاش برای ارائه استدلالهای عقلی است و با روش آزاد عقلی پیشفرضهای مسلم تلقی شده در علم فقه به نقد کشیده میشود یا نه.
توجه به نسبت میان فقه و اخلاق، نیز فقه و حقوق جزء مباحث اساسی فلسفه فقه است؛ ولی انتخاب این عنوان، بنفسه، نشان میدهد نویسنده به ماهیت فلسفه فقهی بحث توجه ندارند؛ زیرا بحث مهم و پایهای در فلسفه فقه مقایسه علم فقه با دیگر علوم از جمله علم اخلاق نیست.