چکیده:
آپوكاليپس در لغت به معناي ادبيات مكاشفه اي بوده و به عنوان يك سبك يا نوع ادبي در حوزه متون ديني و عرفاني مطرح است. پژوهش مذكور تلاش كرده است تا به روش توصيفي- تحليلي و نيز با استناد به اشعار فارسي و عربي، داستان يوسف(ع) در قرآن كريم را براساس مفهوم آپوكاليپس و ارتباط آن با سبك شناسي بررسي كند تا با رمزگشايي برخي از مفاهيم سمبليك و تمثيلي آن، به بيان مشابهت سبك اين نوع حكايت با عناصر داستان هاي مكاشفه اي و موتيف هاي مشترك آن با موتيف هاي كلي اين نوع ادبيات بپردازد. نتايج، حاكي از آن است كه اين داستان، بسياري از موتيف هاي ادبيات مكاشفه و آپوكاليپتيك را داراست ازجمله: خواب و رويا، سروش، صداي غيبي و الهام، حس اضطراب و اضطرار، توكل، اميد به رهايي و گشايش در آينده، چيرگي تقدير الهي بر اراده خلق، تفال و تطير، وجود سمبل و نماد، محدوديت عقل جزئي دربرابر عقل كلي، نفي اسباب دنيوي، سفر و پايان حاكميت شيطان. حضور اين موتيف ها و مفاهيم سمبليك و تمثيلي، از نشانه هاي بارز اشتراك اين داستان قرآني با برخي از سبك ها و جريان هاي ادبي رايج در جهان است.
خلاصه ماشینی:
"مهم ترین موتیف های ادبیات مکاشفه ای آپوکالیپتیک در داستان یوسف (ع ) عبارت اند از: خواب و رؤیا، سروش ، صدای غیبی و الهام ، حس اضطراب و اضطرار، توکل ، امید به رهایی و گشایش در آینده ، چیرگی تقدیر الهی بر ارادة خلق ، تفأل و تطیر، وجود سمبل و نماد، محدودیت عقل جزئی دربرابر عقل کلی، نفی اسباب دنیوی، سفر و پایان حاکمیت شیطان که به بررسی آن ها میپردازیم .
نتیجه : بررسی داستان یوسف (ع ) در قرآن کریم از منظر برخی سبک ها و جریان های ادبی رایج در جهان مانند ادبیات آپوکالیپتیک با توجه به اینکه امروزه این گونۀ ادبی در جهان ، تسری معنایی پیدا کرده و برخی از رمان ها و داستان ها براساس آن نوشته شده است که وجود عناصر مکاشفه ای، اساسیترین زیرساخت های این داستان ها را تشکیل میدهد و تحلیل و نشان دادن مکاشفه های موجود در این سورة مبارکه که اگرچه نام این نوع ادبی را بر خود نداشته است ، اما نشان داد که اهدافی متعالی برای ارتقای اندیشۀ بشری دنبال میکند ازجمله : توکل بر خداوند متعال ، امید به رهایی و گشایش در آینده و برطرف شدن یأس و ناامیدی، چیرگی تقدیر الهی بر ارادة خلق ، محدودیت عقل جزئی دربرابر عقل کلی، نفی اسباب دنیوی، پایان حاکمیت شیطان و برقراری حاکمیت الهی و..."