چکیده:
در آغاز قرن پنجم پيش از ميلاد، در بخش جغرافيايي كوچكي از سرزمين كهن يونان،
شيوة زندگي متمدني در قالب سازمان برجستة پوليس شكل گرفته بود . در اين
سرزمين باستاني و كرانه هاي ساحلي آن اقوام گوناگوني سكونت داشتند؛ يكي از آنان
سكني گزيد و از اين « هلاس » ناميده مي شد. قبيله اي از اين قوم در منطقة « آخايي » قوم
ناميدند. هلني هاي اصيل با پشت سر گذاردن « هلني » مقطع به بعد يونانيان خود را
از قرن پنجم پيش از ميلاد، تمدن درخشاني بنيان نهادند. ،« عصر ظلمت » دنياي كهن و
يكي از عناصر برجستة فرهنگ هلني سازمان دهي منظم و مدوني بود كه شالودة تعليم
و ت رب ي ت ي و ن ا ني شد. پس از فتوحات اسكندر آميزه اي از فرهنگ و دانش ملل مغلوب
بي در برابر Ĥ در پيوند با تمدن هلني تمدن نويني را شكل داد كه به آن صفت هلني م
بي فلسفة طبيعي بود؛ Ĥ هلني محض داده شد. يكي از عناصر ارزشمند در عصر هلني م
فلسفه اي كه در افكار و انديشه هاي دانشمندان و مردم فرهيخته و دانش آموخته در
سراسر قلمروي امپراتوري يونان رايج شد و تا چند قرن پس از ميلاد دنياي شرق و
غرب را در ابعاد گوناگون تحت تأثير خود قرار داد . سرانجام واكنش عليه آن در
خاورميانه آغاز شد و ماية ريزش افكار واپس گرا به كانون خرد هلنيسم شد.
خلاصه ماشینی:
"در ارزیابی سرعت دگرگونی ها و پیشروی های یونانی ها و فرهنگ و سپاهی گـری آنـان نباید به گزافه رفت ، اما این پیشرفت ها در دورة خود آن چنان وسیع و گسترده بود که روحیة جهان هلنیستی از آن جا ریشه گرفت ؛ به نحوی که ، فـردی بـا آمـوزه هـای پسـندیدة هلنـی می توانست در سراسر جهان متمدن خود را در میهن خویش احسـاس کنـد، امـا از حـدود سال های ٢٠٠ پیش از میلاد روم دست بـه سلسـله ای از دخالـت هـا در امـور یونـان زد و به تدریج سراسر حوضة مد ترانه ، از سوریه تا اسپا یا، گ ل و بر تا یا، آسیای صـغیر و شـمال افریقا را زیر سلطة خود درآورد.
از فتوحات اسکندر در آسیا حدود ٣٢٥ پیش از میلاد تا ظهـور اسـلام در قرن هفتم میلادی ، تقر با نزدیک به هزار سال ، سیر و یشرفت ین پدیده را باید سهل و ساده گرفت ؛ یا نباید این سیر و پیشرفت را به فعالیت و عملکرد نسـطوریان و جـدال هـای فرقه ای آنان و یا تعالیم چند نهاد و مدرسة اسقفی و یا برخی از مراکـز علمـی در سـرزمین پهناور ایران منحصر کرد، بلکه این ماجرا، همان گونه که پیش از این به اجمال اشـاره شـد، حاصل نهضت گستردة فرهنگی بـود کـه در آن دربـار شـاهان ، طبقـات اشـرافی ، و اقشـار گوناگون غرب آسیا وسیعا و عمیقا با ساز و کارهای مختلف ثمرات فرهنگ یونانی ، رومی ، هندی ، و غیره را به خود جذب کردند و به نسل های بعد انتقال دادند."