چکیده:
بسیطالحقیقه یکی از قواعد مهم حکمت متعالیه است که ملاصدرا به اثبات و تبیین برهانی آن پرداخته است. این قاعده، اهمیت بسیاری در تبیین و حل مسائل گوناگون فلسفی دارد و از دو بخش واجدیت همه صفات کمالی و سلب نقائص آنها تشکیل شده است. شیخ احمد احسائی انتقاداتی را به هر دو بخش این برهان وارد میداند. انتقادات احسائی به قسمت اول این قاعده، ناشی از خلط و مغالطه در بازگشت سلب نقائص و صفات سلبی به ایجاب و دارا بودن صفات کمالی، نبود تعدد جهات و حیثیات در وجود بسیط و سالبه محصله بودن سلب نقائص و نه موجبه معدوله بودن آنهاست. انتقادات احسائی به قسمت دوم این قاعده نیز ناشی از شیئیت وجودی نداشتن اعدام و سلوب، لذا وجود خارجی نداشتن آنها و تعلق اراده خداوند به همه موجودات حتی صورتهای ذهنی است.
خلاصه ماشینی:
انتقادات احسائی به قسمت دوم این قاعده نیز ناشی از شیئیت وجودی نداشتن اعدام و سلوب، لذا وجود خارجی نداشتن آنها و تعلق اراده خداوند به همه موجودات حتی صورتهای ذهنی است.
ملاصدرا برهانی بدین شرح در اثبات قاعده بسیطالحقیقه اقامه میکند: بسیط الحقیقه با وجود واحد بودن، واجد همه کمالات اشیاء و فاقد نقائص و امور عدمی آنها از جمله امکان است.
انتقادات احسائی نسبت به واجدیت صفات کمالی و سلب نشدن آنها ملاصدرا در طی برهان مذکور اثبات نمود که تعدد و تکثری در وجود بسیط راه ندارد و واجد همه کمالات وجودی نیز هست.
[3] ملاصدرا در طی قاعده بسیط الحقیقه اثبات نمود که واجبالوجود واجد حیثیات متفاوت و متغایر نیست که احسائی جهت ابطال آن این فرض را مطرح مینماید: میتوان گفت که حیثیت «ب» نبودن با حیثیت «ج» بودن اتحادی نداشته و تغایر دارد.
[2] در قسمت قبل بیان گردید که سلب امور سلبی به معنای واجدیت صفات کمالی است، بدین جهت، لازمه اثبات صفات سلبی، مرکب بودن خداوند نیست.
[2] حاصل انتقاد احسائی در این قسمت این است که امور عدمی به دلیل انتزاع از خارج، شیئیت وجودی دارند و سلب شدن آنها از خداوند مستلزم ترکیب در ذات او و لذا تناقض با قاعده بسیط الحقیقه است.
در مقابل، تلاش احسائی در قسمت دوم یعنی سلب نقائص، معطوف به اثبات شیئیت خارجی داشتن امور عدمی و نقائص است تا در طی آن مخلوق بودن آنها نسبت به خداوند و نادرستی دیدگاه ملاصدرا در مورد شیئیت نداشتن و لذا سلب شدن آنها را از حقیقت بسیط اثبات نماید.