چکیده:
قصه، به عنوان بخشی از ادبیات عامیانه، دربردارندة آمالی است که غالباً طرح و تحققشان در فضای غیر آن، ممکن نبوده؛ ازینرو، بررسی قصههای عامیانه، میتواند شناخت ما را از دنیای درونی انسانها در گذشته بیشتر و بهتر گرداند. تحقیق حاضر که به بازکاوی قصة کُردی «کدو» پرداخته، نشان میدهد که قصة مذکور، با ساخت قصههای همنوع مشترکاتی دارد و در عین حال با قصههای مشابه از لحاظ مضمون و پردازش، تفاوتهایی نیز دارد. دیرنگاریِ قصه اگرچه سبب ورود عناصر دخیل در قصه شده، اما شالودة عامیانه بودن در محتوای آن نمایان است. درخصوصِ ارتباط قصه با کُردها باید گفت که طرح مواردی در آن که با محیط و معیشتِ کُردها سازگاری دارد، اصالت کُردی بودن قصه را بیشتر مسجل میگرداند. به هر روی، تحقیق حاضر گامی در راه شناخت درونمایة یکی از قصههای کُهن کُردی با اجزای پراکندة همنوعش در سایر اطراف و اکناف جهان است تا با تمرکز بر تحلیل این نوع از ژانر ادبی _ قصه در ادبیات شفاهی کُرد _ بر قابلیّتهای ادبیات عامیانة محلّی بیش از پیش، نظر افکنده شود.
خلاصه ماشینی:
"بر اساس آنچه از ادبیات عامیانۀ کردها بر جای مانده ، قصه نوعی از ادب شفاهی رایج در میان آن ها بوده و آثار جمع آوریشده توسط محققین و علاقه مندان _ اعم از خارجی و داخلی _ بر این مسئله صحه میگذارند؛ علاوه بر رواج قصه ، مسئلۀ فراگیری قصه نیز در نزد کردها طبق آنچه که در سفرنامه ها منعکس شده ، امری مهم بوده ؛ زیرا آن ها رغبت فراوانی به یاد گرفتنش داشته اند؛ برای مثال ، گاسپار دروویل (Drouville Gaspard) در خصوص علاقه مندی کردها به قصه و حکایت مینویسد: «بسیار پر حرف و تشنۀ قصص و حکایاتند، از این رو همیشه تعدادی درویش غریبه نزد خود منزل میدهند و درویشان هم با نقل داستان های گوناگون ، روزی خود را تأمین مینمایند» (دروویل ، ١٣٦٥: ٣١٨).
عدول از دستور در قصۀ کدو، طبق آنچه ولادیمیر پراپ (Propp Vladimir) در کتاب ریخت شناسی قصه های پریان دربارة خویشکاری ١های اشخاص قصه آورده ، این است که «قهرمان قصه از کاری نهی میشود»، این کار را میتوان به آن قسمت از حکایت مربوط دانست که محمدخان از دختر حاکم میخواهد مواظب باشد که قهوه سر نرود، زیرا او غایب میگردد.
جابه جایی خویشکاری انجام «کار دشوار» یکی از خویشکاریهاست که بر عهدة قهرمان گذاشته میشود (پراپ ، ١٣٦٨: ١٢٥تا١٢٨)؛ اما در قصۀ کدو، کار دشوار، یعنی آماده کردن «چهل سوار سرخ پوش با اسب سرخ و نیزه های سرخ »، به عهدة پدر کدو(محمدخان ) است تا بتواند با «آزمون تهیه کردن و ساختن » (پراپ ، ١٣٦٨: ١٢٧) دختر حاکم را برای پسرش خواستگاری کند."