چکیده:
دکترین مسئولیت حمایت، که در سالهای اخیر در گفتمان سازمان ملل متحد و بهویژه دبیرکل ملل متحد بهکرّات بدان اشاره شده، بیش از هر موضوعی به حوضة حقوق توسل به زور یا jus ad bellum ربط دارد؛ که بر مسئولیت و تعهد جهانی برای حمایت از غیر نظامیان با توسل به نیروی نظامی استوار است. توسل به زور در این شرایط باید با رعایت کامل منشور ملل متحد و حقوق بینالملل بشردوستانه یا jus in bello همراه و هدف اصلی آن برقراری عدالت و حاکمیت قانون باشد. تئوری مسئولیت حمایت از دیدگاه کلاسیک جنگ عادلانه یا just war نشئت گرفته که علاوه بر این موارد شامل jus post bellum یا حقوق پس از مخاصمه نیز میشود که در دکترین جنگ عادلانه معنایی محدود دارد؛ ولی امروز در گفتمان مسئولیت حمایت و با تکیه بر اصول و موازین حقوق بینالملل بشر در قالب بازسازی و بازپروری متصور است و معنایی موسع دارد. مقالة ارائهشده با نگاهی تطبیقی به اصول jus post bellum در دوران جنگ عادلانه و اصل بازسازی در قالب نظریة مسئولیت درصدد است با تکیه بر موازین بینالمللی حقوق بشر به تبیین مسئولیت و تعهد دولت و نیز مسئولیت و تعهد جامعة بینالمللی در قبال قربانیان نقض jus in bello بپردازد. نگارنده بر این باور است که حمایت کامل از قربانیان جنگ، علاوه بر دولت یا گروه متخلف و دولتهای حامی، بر عهدة دولت متبوع قربانیان است و همچنین جامعة بینالمللی، مطابق نظریة مسئولیت حمایت و موازین بینالمللی حقوق بشر، باید از قربانیان مخاصمات مسلحانه حمایت کند.
Just War theory belongs to the ancient time even before the era of Jus Gentium. This theory had three different sections i.e. the Jus ad bellum with main focus on States right to wage to war; Jus in bello with concentration on means and methods of warfare; and finally Jus post bellum which dealt with the justice after war.
In this article، the main argument is the new concept of responsibility to protect is rooted in just war theory and as a result all obligations raised from that classic theory should be present in this new concept to protect the war victims.
The article then discusses the three pillars of R2P and finally argues that on the basis of R2P's Responsibility to rebuild، the international community beside the national State and the party to the conflict who violates the rules of jus in bello has a responsibility to protect war victims.
خلاصه ماشینی:
"حمایت از قربانیان و جبران خسارت جنگ شانه خالی کند یا خسارت نه از ناحیۀ دولت بلکـه از ناحیۀ گروهی غیر دولتی به افراد وارد شده باشد، آیا در حقوق بین الملل مبنایی بـرای قربانیـان وجود دارد که بتوانند با اتکا به آن مسئولیت دولت متبوع خود یا جامعۀ بـین المللـی را در ایـن خصوص مطرح کنند؟ البته درخصوص مطالبۀ جبران خسارت از گروه های مسلح مخالف میتوان گفت رویـه ای بـا این مضمون که گروه های مسلح مخالف ملزم به جبران خسارت متناسب بابت صدمات ناشـی از نقض حقوق بین المللی بشردوستانه اند موجـود اسـت .
- جامعه ٣: رهیافتی اسـت کـه مسـئولیت بازسـازی پـس از جنـگ و حمایـت از قربانیـان مخاصمات مسلحانه را بر عهدة جامعۀ بین المللی در کلیت آن مـیگـذارد و بـا رهیافـت سوم (رهیافت مبتنی بر ظرفیت ) چندان تفاوتی ندارد، جز اینکه به نظر می رسد در ایـن رهیافت تعهدی ملموس تر و حتمی تر از حیث حقوقی به چشم می خورد که شاید بتـوان نمونۀ آن را در کنوانسیون ٢٠٠٨ مهمات خوشه ای ملاحظه کرد که از تعهدی سـخت و حتمی در حمایت از قربانیان این قبیل تسلیحات برای همۀ دولت هـا (بـدون اشـاره بـه ظرفیت آن ها) سخن به میان آورده است ."