چکیده:
شيوه تفكر هر فقيهي در شرايط زماني و مكاني خاصي شكل گرفته و در استنباط هاي وي اثرگذار است. تحولات و پيشرفت فقه، نتيجه همين تاثير و تاثرها است. درك ابنادريس از زمان خود، شناخت جامعهاي كه در آن ميزيسته و تلاش وي برطرف كردن مشكلات و بيان احكامِ متاثر از آن، سبب شد تا وي به عنوان فقيهي با شهامت بكوشد تا فضاي ركود و سكونِ حاكم بر فقه عصر خود را شكسته و با توصيف اين دوران به دوران نازاييِ عقول و واماندگيِ ذهنها، ضمن اعتراض به آراي گذشتگان، نقش زمان و مكان را در تحول فقهي بازنمايد و فقهي نوين را پايهگذاري كند. از نظر ابن ادريس، عرف عبارت است از عمل يا گفتاري كه به صورت پيوسته در ميان مردم رايج است. وي معتقد است كه عرف به واسطه داشتن دو منشا متفاوت، دو كاركرد مختلف دارد: كاركرد استقلالي كه عهده دار كشف حكم است و كاركرد ابزاري كه وظيفه تعيين موضوعات و مصاديق احكام و تبيين معاني الفاظ را به انجام مي رساند.
خلاصه ماشینی:
"عرف در مورد اول، مناط حکم نیست، بلکه این تأیید شارع است که مناط قرار گرفته است؛ اما در دو مورد دیگر، از آن جهت که خود مناطی برای حکم نیست، بلکه نهایت باعث میشود تا صغرای کلام باشد، پس اصل نیست و در عرض سایر اصول قرار نمیگیرد»[6].
ابن ادریس از کسانی است که این مسأله را به خوبی درک و وضعیت زمان خویش را این گونه توصیف کرده است و آن را به عنوان انگیزه احیای مجدد علم فقه بیان میکند: «هنگامی که زهد و بیمیلی علمای عصر خود را، نسبت به علم شریعت محمدی و احکام اسلامی و دشمنی آنان با نادانستههایشان و کوتاهیهایشان در آن چه میدانند، دیدم ...
ابن ادریس در بحث مهریه زنی که پیش از نزدیکی طلاق داده شده و میزان مهریه او تعیین نشده است به آیه «و متعوهن علی الموسع قدره و علی المقتر قدره متاعا بالمعروف حقا علی المحسنین» [بقره، 236] تمسک کرده، مینویسد: «مرجع در این مقدار عرف است؛ زیرا وقتی خطابات شرعی، مطلق باشند در تقییدش به عرف شرع مراجعه میشود.
به عنوان مثال، در بحث نجاست ظرفی که خوک با آن تماس داشته، برخی برای طهارت آن، همچون ظرفی که سگ با آن تماس داشته، حکم به شستن آن کردهاند؛ زیرا در عرف، به خوک، سگ اطلاق شده است؛ اما ابن ادریس در رد این سخن میگوید: «ادعای آنان ادعای بدون دلیل است و عرف هم بر آن دلالتی ندارد» [2، ج1، ص91].
بدین ترتیب، ابن ادریس عرف را از ادله شرعی به شمار آورده و در سراسر فقه به مرجعیت عرف در فهم موضوعات عرفی اشاره کرده است؛ زیرا شارع در بیان مقاصد خود به زبان عرف سخن گفته است."